رياضت سبك بود بعد از تناول عشا باستقرار طعام در معده تا مستعد انهضام باشد در وقت خواب و باشد كه يك مسئله بهر چهار علت بيان كنند چنانك ضرورت موت به علت فاعلى از جهت انتفاء حرارت غريزى و غريب رطوبت غريزى را و به علت مادى از جهت وجوب طريان فساد بر آنچه كون بر او طارى شود و اين بان اعتبار بود كه حيات صورت كمالى بود و اما اگر حيات عرضى نهند بيان به علت موضوعى بايد كرد چنانك گفتيم و به علت صورى از جهت وجوب تناهى افعال قوى جسمانى و به علت غائى از جهت حصول كمالاتى كه نوع را ممكن بود بتعاقب اشخاص به نظر با نوع يا از جهت تجريد مطلق نفس ناطقه از شوائب ماده به نظر با شخص و از جهت اختلاف علوم بحسب اختلاف موضوعات چنانك بعد از اين معلوم شود و گاه بود كه بعضى علل از موضوع علمى خارج باشد پس برهان بحسب آن علل از علمى ديگر افتد چنانك بعد از اين بيان كنيم و مواد و صور خارج از موضوع علم نتوانند بود اما فاعل و غايت ممكن باشد كه خارج باشند چنانك فاعل اول در طبيعيات كه از امور طبيعى خارج بود بالذات و غايت فعل او خارج بود بوجهى به حد و بوجهى بذات و باشد كه هم در طبيعيات بعضى جزويات را علل چهارگانه از ذاتيات موضوع علم بود پس داخل بود در علم مانند انسان كه فاعل ظاهر و قريب او انسانى يا نطفه يا قوتى و صورتى است و ماده اخلاط با اركان و صورت نفسى كه كمال جسمى طبيعى باشد و غايت وجود كاملترين مركبى از اجرام كاين فاسد بر وجهى مؤدى باتحاد بدنى و نفسى كه از شان نفس او بود بقاء ابدى و نيل سعادت اخروى و اين جمله اعراض موضوع علم طبيعى است و در طبيعيات غايتى كه بحسب فاعلى بود كه در آن علم افتد متصل بود بنهايت حركت