واثق باشند فرا گيرند چنانك نصوص واضعان شرايع و اشارات ائمه دين و اين سيزده صنف را مسلمات خوانند چه بهرى مسلم است بنزديك عقل اول و بهرى بنزديك وهم و بهرى بنزديك جمهور و بهرى بنزديك قومى خاص و بهرى بنزديك شخصى يد مشهورات ظاهرى و آن قضايى بود كه در بادى الراى مشهور و محمود نمايد و باشد كه به تفكر و تعقب معلوم شود كه شنيع است مانند تصديق بانك نصرت برادر بايد كرد در هر حال كه بود اگر ظالم بود و اگر مظلوم چه مشهور حقيقى آن است كه نصرت ظالم نبايد كرد و اگر چه برادر يا فرزند بود يه مظنونات مانند حكم بانك كسى كه در شب به بام كسى شود خاين بود اين سه صنف آخر مبادى قياسات اقناعى و خطابى بود يو مخيلات و آن قضايى بود كه تصديق نيفكند و ليكن تخييل افكند و در نفس بواسطه آن تخييل قبضى يا بسطى يا شوقى يا نفرتى يا حالى از حالها حادث شود پس بسبب آنك آن تخييل بجاى تصديقى بود در تاثير آن قضايا مبادى و مقدمات قياسات شعرى شود مثالش حكم بانك مطبوخ طلخ مانند شراب آسان تناول توان كرد چه بسيار بود كه اين تخييل سبب آسانى تناول مطبوخ شود و نفوس عوام تخييل را مطيعتر از آن بود كه تصديق را و از تصديقات اقناعيات را مطيعتر از آن بود كه يقينيات را اين است اصناف مبادى قياسات و ظاهر است كه استعمال آن يا از جهت تخييل است يا از جهت تصديق و آنچه از جهت تصديق است يا بحسب ترجيح يك طرف است از دو طرف نقيض يا بحسب حكم جزم و آنچه بحسب حكم جزم بود يا بسبب ترويج آن بود بر عقل يا بسبب تسليمى يا بسبب تحقيق و تسليم يا از يك شخص بود يا از قومى خاص يا از عموم مردم و بعضى گفته اند تسليم يا مقارن تصديقى بود يا مقارن تكذيبى يا خالى بود از هر دو و مقارن تصديقى