إسم الكتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 617)
فائده تصديق دهد و قياس برهانى كه تصديق يقينى فائده دهد چه غايت تعلم منطق بالذات معرفت طريق اكتساب اين دو مطلوب است و بالعرض معرفت ديگر اقسام كه شبيه است بهر دو بر وجهى از وجوه مناسبت يا مضادت و صناعت برهان مشتمل بر بيان كيفيت تحصيل اين دو مطلوبست پس خلاصه منطق اين مقالت باشد و تصور اگر چه در اكثر احوال مقارن تصديق باشد چه هر تصور كه از مقارنت تصديقات خالى بود در علوم نا منتفع بود اما چون استلزام تصديق تصور را واجب است مانند استلزام صورت يا مركب ماده را و استلزام تصور تصديق را واجب نيست پس اكتساب قياس برهانى مستلزم اكتساب حد حقيقى باشد و مشتمل بر آن مانند اشتمال كل بر اجزاء و اين حكم را عكس واجب نبود و به اين سبب اين جزو را در منطق علم برهانى خوانند و اگر چه بحقيقت علم حد و برهان است و تقديم علم قياس بر اين علم از جهت آن باشد كه قياس عامتر است از برهان چه قياس اقسام پنجگانه را مثابت صورت است و به اين سبب هر برهانى بر هيات قياس بود اما نه هر چه بر هيات قياس بود برهانى بود و ترتيب طبيعى در تعليم اقتضاء تقديم اعم كند بر اخص چه اعم بعقل نزديكتر بود چنانك اخص بحس نزديكتر بود پس قياس بتقديم اولى باشد و اما تقديم آنچه پيش از قياس است بر قياس از جهت تقديم اجزاء است بر كل بطبع و صناعات چهارگانه باقى هر چند باعتبار مواد بوجهى از برهان عامتر آيد چنانك گفته آيد اما برهان بر ايشان متقدم است به چند وجه ا آنك برهان مطلوب بالذات است و ديگران بالعرض ب آنك برهان هم بحسب شخص نافع است و هم بحسب نوع و ديگر صناعات بحسب مشاركت نوعى است تنها ج خطابت و شعر متعلق بمطالب جزوىاند بخلاف برهان و مغالطه و جدل هر چند متعلقند بمطالب كلى اما مغالطه بالذات ناقع نيست بل منفعت او از آن وجه است كه از او احتراز كنند و اين بالعرض باشد و مواد