< فهرس الموضوعات > فصل هفتم در قياس دور و عكس < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > قياس دائر و معكوس < / فهرس الموضوعات > فصل هفتم در قياس دور و عكس هر گاه نتيجه قياس اقترانى را با يك مقدمه تاليف كنند بر هياتى قياسى يا ديگر مقدمه نتيجه دهد آن قياس را داير خوانند و هر گاه كه مقابل نتيجه را با يك مقدمه تاليف كنند تا مقابل ديگر مقدمه نتيجه دهد آن قياس را معكوس خوانند و دور و عكس از عوارض قياسند پس اين بحث تعلق بعلم قياس دارد و باشد كه در بعضى تاليفات عكس مقدمه يا عكس نتيجه را بجاى مقدمه و نتيجه به كار دارند چون تاليف بر آن وجه انتاج مطلوب كند و وقوع دور و عكس در علوم كمتر باشد و در امتحان و مغالطه بسيار بود اما در علوم مثال وقوع دور چنان بود كه مطلوبى را بنوعى از برهان ان كه آن را دليل خوانند بيان كرده باشند پس چون خواهند كه آن بيان با برهان لم رد كنند قياس داير شود چنانك گوئيم اين چوب سوخته است و هر چوب كه سوخته باشد آتش به او رسيده باشد پس اين چوب را آتش رسيده است و اين برهان ان است پس چون با لم كنيم گوئيم اين چوب را آتش رسيده است و هر چوب كه آتش به او رسيده باشد سوخته باشد پس اين چوب سوخته است و ظاهر است كه يك بار نتيجه بمقدمه اثبات كرديم و يك بار مقدمه بنتيجه و اسم دور بر اين قياس از اين جهت نهاده اند و حال اين دو برهان در كتاب برهان بيان كنيم و مثال وقوع عكس چنان بود كه مطلوبى را بقياس خلف بيان كرده باشند پس چون خواهند كه آن بيان با قياس مستقيم رد كنند قياس معكوس شود چنانك در بيان آنك چوبى سوخته را آتش رسيده باشد بطريق خلف گوئيم اگر اين قضيه كه اين چوب را آتش رسيده است كاذب بود نقيضش كه اين چوب را آتش نرسيده است صادق بود و هر چوب كه آتش به او نرسيده باشد سوخته نبود پس اينچوب سوخته نيست