بغدادى اين بيانها را بخطوط تصوير كرده است تا در نظر آيد و باسانى در خاطر افتد و آن چنان بود كه اصغر را مثلا ج نام نهيم و اوسط را ب و اكبر را ا و موازات خطوط علامت ايجاب بود و عدم موازات علامت سلب و موازات محمول همه موضوع را علامت كلى و بعضى را علامت جزوى پس جهت بيان شرط اول ج بنهيم موازى ب و ا موازى ب يا غير موازى پس لا محاله ج را همان حكم بود در موازات ب كه ب را با ا باشد و اگر ج را غير موازى ب بنهيم ا اگر موازى ب باشد باشد كه موازى ج نيز بود و باشد كه نبود و اگر موازى ب نبود همچنين و اين