إسم الكتاب : أساس الإقتباس ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 617)
بقرينه نگرند يكى را قرينه ضعف بود و ديگرى را فعل و همچنين نظر در اضافه و عدمش كه در يك موضع اضافى بود و در ديگر موضع غير اضافى مانند زن كه با شوهر گويند و زن كه با مرد گويند و همچنين نظر در تضاد كه يكى را ضد بود و ديگرى را نبود مانند طاق در عدد كه ضد جفت بود و در بنا كه ضدش نبود و يا هر دو را ضد بود و ليكن مختلف بود مانند تيز در آواز و در اجسام صلب كه ضد يكى گران بود و ضد ديگر كند و گران آنجا كه ضدش سبك بود و آنجا كه ضدش تيز بود و يا هر دو را ضد بود و مختلف نبود و ليكن يكى را ميان ضدش متوسط باشد و ديگر را نباشد مانند زاويه حاده كه ضدش منفرجه است و ليكن در مستقيم الخطين ميان هر دو متوسطى است و آن قائمه است و در آنچه يك ضلع مستقيم بود و ديگر مستدير متوسط نيست و بر اين قياس مىبايد كرد و مراد از ضد در اين موضع مقابل است و آن عامتر بود از ضد حقيقى . و باشد كه لفظى بر شخصى افتد بتواطى به نسبت با شخصى ديگر و باشتراك به نسبت با شخصى ثالث مانند چشمه كه بر چشمه آب افتد بر تواطى به نسبت با چشمه آبى ديگر و باشتراك به نسبت با چشمه ترازو و نيز باشد كه اين لفظ به اين دو نسبت ميان دو شخص بود و ليكن در يكى به دو جهت مانند اسود بر شخصى كه اسود بود و نامش اسود بود و بر قير و باشد كه يك لفظ باشتراك بر يك شخص تنها افتد و ليكن از دو جهت چنانك اسود بر اسودى كه نامش اسود بود و از اين جنس اعتبارات بسيار واقع تواند بود و اين قدر مثال را كافى بود و بعضى از مباحث اين فصل خارج است از علم منطق و اما چون به اين نوع سخن مناسب است بر اين وجه ايراد كرده آمده و الله المستعان