است چنانك گفته ايم مثلا توان گفت ليس البته اما ان يكون الانسان موجودا و اما ان يكون الاثنان زوجا و نتوان گفت دائما اما يكون الانسان موجودا و اما ان يكون الاثنان زوجا و منفصله حقيقى و غير حقيقى در اين يكسان است و اگر منفصله موجبه حقيقى بود از دو جزو منفصله موجبه حقيقى كه از نقيض آن دو جزو بود لازم او بود و اين لزوم منعكس شود و اگر خواهند در اين موضع نيز لوحى بنهند مشتمل بر اصناف منفصلات ايجابى و لوازم هر يكى بازاء آن و اما در متصلات و منفصلات اگر متصله لزومى تام بود و ايجابى يعنى تالى مساوى مقدم بود و لزومى از طرفين حاصل منفصله حقيقى ايجابى از نقيض يكجزو و عين ديگر جزو لازم مساوى او بود چنانك گوئيم اگر آفتاب طالع بود روز موجود بود پس لازم او بود كه يا آفتاب طالع يا روز موجود نبود و همچنين يا آفتاب طالع نبود يا روز موجود بود و اين دو منفصله بود بر عكس منفصله موجبه حقيقى را متصله موجبه لزومى كه لزوم او تام بود و مقدمش عين يكجزو بود و تالى نقيض ديگر جزو يا بر عكس هم لازم مساوى باشد چنانك گوئيم عدد يا زوج بود يا فرد لازمش بود كه اگر عدد زوج بود فرد نبود و اگر زوج نبود فرد بود و اگر فرد بود زوج نبود و اگر فرد نبود زوج بود و اين چهار متصله باشد اما اگر لزوم متصله تام نبود و آن چنان بود كه تالى عامتر باشد چنانك گوئيم اگر زيد مىنويسد دستش مىجنبد لازم او منفصله غير حقيقى بود يا مانع جمع تنها از عين مقدم و نقيض تالى چنانك گوئيم يا زيد مىنويسد يا دستش نمىجنبد يا مانع خلو تنها از نقيض مقدم و عين تالى چنانك گوئيم يا زيد نمىنويسد يا دستش مىجنبد و همچنين اگر منفصله