responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ولايت فقيه ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني    جلد : 1  صفحه : 85


چنان نسبت به آنان عاطفه و محبت نشان مىدهد و معالجه و پذيرايى مىكند كه از مداحان حضرت مىشوند . [1] يا وقتى مىشنود ارتش غارتگر معاويه خلخال از پاى يك زن اهل ذمّه درآورده‌اند ، به قدرى ناراحت مىشود و عواطفش چنان جريحه دار مىگردد كه در نطقى مىفرمايد [2] اگر از تأثر اين واقعه انسان بميرد ، قابل سرزنش نخواهد بود ! با اين همه عاطفه ، روزى هم شمشير مىكشد و افراد مفسد را با كمال قدرت از پا در مىآورد . معناى عدالت اين است . حاكم عادل رسول اكرم ( ص ) است . او اگر فرمان داد كه فلان محل را بگيريد ، فلان خانه را آتش بزنيد ، فلان طايفه را كه مضر به اسلام و مسلمين و ملتها هستند از بين ببريد ، حكم به عدل فرموده است . اگر در چنين مواردى فرمان ندهد ، خلاف عدالت مىباشد ؛ زيرا ملاحظهء حال اسلام و مسلمين و جامعهء بشرى را نكرده است . كسى كه بر مسلمين و جامعهء بشرى حكومت دارد ، هميشه بايد جهات عمومى و منافع عامه را در نظر بگيرد ؛ و از جهات خصوصى و عواطف شخصى چشم به پوشد . لهذا اسلام بسيارى از افراد را در مقابل مصالح جامعه فانى كرده است ؛ بسيارى از اشخاص را در مقابل مصالح بشر از بين برده است ؛ ريشهء بسيارى از طوايف را چون مفسده انگيز و براى جامعه مضر بوده‌اند ، قطع كرده است . حضرت رسول ( ص ) يهود « بنى قريظه » را چون جماعت ناراحتى بودند و در جامعهء اسلامى مفسده ايجاد كرده و به اسلام و حكومت اسلامى ضرر



[1] فروع كافى » ، ج 7 ، ص 264 . « كتاب الحدود » ، « باب النوادر » ، حديث 22 ؛ وسائل الشيعة ، ج 18 ، ص 528 . « كتاب الحدود » ، « ابواب حدّ السرقة » ، باب 30 ، حديث 1 : بحار الأنوار ، ج 40 ، ص 281 . « تاريخ امير المؤمنين ( ع ) » ، باب 97 ، حديث 44 .
[2] وَلَقَدْ بَلَغْنى أنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأةِ الْمُسْلِمَةِ وَالأخرى الْمُعاهِدَةِ ، فَيَنْتَزعُ حِجْلَها وَقُلْبَها وَقَلائِدَها و رُعُثَها ما تَمْتَنِعُ مِنْه إلَّا بِالاسْتِرْجاعِ و الاْسْتِرْحام ؛ ثُمَّ انْصَرَفُوا وافِرينْ ما نالَ رَجُلًا مِنْهُم كَلْمٌ وَلا اريقَ لَهُمْ دَمٌ . فَلَوْ أَنَّ امْرأ مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا أسَفاً ، ما كانَ بِه مَلُوماً بَلْ كانَ بِه عِنْدى جَديراً . ( به من خبر رسيده است يكى از مهاجمان بر زنى مسلمان و ديگرى بر زنى كه در پناه اسلام است وارد شده ، و گردنبند و دست بند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پاى زنان بيرون كرده است و آن ستم ديدگان به زارى تقاضاى ترحم كرده‌اند ، آنگاه غارتگران با دست پر كامياب بازگشته‌اند ، نه زخمى بر جاى نهاده و نه خونى از آنها ريخته شده . اگر مسلمانى از اندوه چنين حادثه‌اى بميرد ، نه همان جاى ملامت است ، كه نزد من شايسته كارى است كه كرده است . ) نهج البلاغه ، خطبهء 27 .

85

نام کتاب : ولايت فقيه ( فارسي ) نویسنده : السيد الخميني    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست