نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 36
مىروى إبراهيم گفت كه شما را به خداى تعالى مىگذارم جبرئيل گفت كه شما را به خداوندى گذاشته است كه أو بس است شما را و أو كفايت مىكند مهمات شما را غمناك مباش خاطرش مطمئن شد و آمد كه از أحوال طفل خود خبر گيرد ناگاه ديد كه آبى عظيم پيدا شده است به بركت أو و چون از تشنگى پا بر زمين مىماليده تا اين آب از زير پاى أو بهم رسيده است و هاجر از ترس آن كه مبادا آب ضايع شود خاك برد در آب ريخت كه آب مجتمع بماند و اگر اين كار نمىكرد آب روان مىماند تا روز قيامت . و چون إسماعيل و هاجر از اين آب سير شدند گرسنه شدند و مرغان كه بوى آب شنيدند آمدند به آب خوردن و بر فوق آب حلقه زدند و چون در اينجا آب نبود قافله از راه ديگر مىرفتند اتفاقا قافله از يمن به آن جا رسيد و ديدند كه مرغان در هوا حلقه زدهاند يافتند كه آبى به همرسيده است متوجه آن جانب شدند و هاجر آب به ايشان داد آن قافله هر يك قدرى از خوردنى به ايشان دادند و مردمان كه دانستند كه چنين آبى در اينجا به همرسيده است قافلها متوجه اين جانب شدند و باين سبب روزى بجهت ايشان به همرسيد بفضل حق سبحانه و تعالى ، و أحاديث ديگر كالصحيح بر اين مضمون وارد شده است تا اين كه قبيله هاجر هم آمدند و در آنجا أقامت نمودند و از تنهائى نيز خلاص شدند ( و انّما صار المسعى احبّ البقاع إلى الله عز و جل لأنّه يدكّ كلّ جبّار ) ( 1 ) و در صحيح از ابن عمار منقولست كه حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه فرمودند كه هيچ منسك يعنى هيچ محل عبادتي نزد حق سبحانه و تعالى محبوبتر از اين موضع نيست زيرا كه ذليل مىشوند در اينجا
36
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 7 صفحه : 36