responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 5  صفحه : 492


گاو خود را بواسطه يك درهم كه خواهند به تو دهند ايشان بفروشند يا تو بفروشى زيرا كه ماموريم ما از جانب حق سبحانه و تعالى كه با ايشان به سهولت سر كنيم و هر چه زيادتى داشته باشند بگيريم يعنى مال و خراج اگر داشته باشند زايد بر مصالح الاملاك بگيريم نه آن كه مصالح الاملاك ايشان را بگيريم و زراعت معطل شود و در قاموس مذكور است كه بانقيا دهى است از دهات كوفه .
و كالصحيح منقولست از حضرت امير المؤمنين صلوات الله عليه كه حضرت ابراهيم در بانقيا فرود آمدند و در آنجا زلزله بسيار مىشد در آن شب به بركت قدم مبارك آن حضرت زلزله نشد اهل آنجا در تفحص آمدند كه چه واقع شده است به ايشان گفتند كه مرد پيرى آمده است با پسرى پس ايشان به نزد آن حضرت ( ص ) آمدند و گفتند اى شيخ هر شب زلزله مىشد و به بركت تو در اين شب زلزله نشد امشب پيش ما باش حضرت ماندند و در آن شب نيز زلزله نشد اهل آنجا به خدمت آن حضرت آمدند و گفتند اخراجات ترا مىكشيم كه در اين ده با ما باشى حضرت فرمودند كه من در اين صحرا بسر مىكنم و بر شما زلزله نمىشود گفتند ما اين صحرا را به تو داديم فرمودند كه مىخرم از شما اين صحرا را گفتند هر چه رضاى تست چنان مىكنيم صحراى نجف را از ايشان خريد به هفت گوسفند و چهار الاغ از اين جهت آنجا را بانقيا مىگويند كه چون گوسفند به زبان نبطى نقياست يعنى گوسفند بها و از كثرت استعمالها افتاده است پس پسر حضرت گفت كه يا خليل الرحمن چه مىكنى به صحرايى كه نه زراعت در آنجا مىتوان كرد و نه حيوانات مىتوان چرانيد حضرت فرمودند كه خاموش باش كه در روز قيامت ازين صحرا هفتاد هزار كس محشور شوند كه هر يك شفاعت هزار كس كنند و بىحساب داخل بهشت شوند و اين حديث در اينجا مناسبت نداشت بما بعد انسبست در باب خراج ارض .
< صفحة فارغة > [ زكات را تا به قبض عمال يا فقرا در نيايد نمىتوان فروخت ] < / صفحة فارغة > ( و قال على صلوات الله عليه لا تباع الصّدقة حتّى تعقل ) ( 1 ) و در موثق

492

نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 5  صفحه : 492
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست