نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 3 صفحه : 583
لا حلق له و امّا باب الشّكر فانّه من ياقوتة بيضاء لها مصراعان مسيرة ما بينهما مسيرة خمسمائة عام له ضجيج و حنين يقول اللَّهمّ جئنى بأهلي قال قلت هل يتكلَّم الباب قال نعم ينطقه الله ذو الجلال و الاكرام و امّا باب البلاء قلت أليس باب البلاء هو باب الصّبر قال لا قلت فما البلاء قال المصائب و الاسقام و الامراض و الجذام و هو باب من ياقوتة صفراء و مصراع واحد ما اقلّ من يدخل فيه قلت يرحمك الله زدنى و تفضّل علىّ فانّى فقير فقال يا غلام لقد كلَّفتنى شططا ) پس نظر كرد بسوى من و گفت اگر توانى و حال آن كه قوت بر افعال خير نيست مگر بعون الهى چنان كن كه نميرى مگر آن كه مؤذن باشى يعنى هميشه اذان بگو تا بر اين حال از دنيا به روى پس گفتم كه حق سبحانه و تعالى ترا رحمت كناد تفضل كن بر من و خبر ده مرا كه من فقير و محتاجم و برسان به من آن چه را شنيدهء از حضرت سيّد المرسلين ( ص ) به درستى كه تو آن حضرت را ديده و من او را نديدهام و وصف كن از براى من آن چه را از آن حضرت براى تو وصف كرده است از بناى بهشت . پس گفت بنويس بعد از بسمله كه شنيدم از حضرت سيّد المرسلين ( ص ) كه مىفرمودند كه ديوار حصار بهشت يعنى حصار خانه هر كس يك خشت از طلاست و خشتى از نقره است و خشتى از ياقوتست و كل بناى آن از مشك نابست و كنگره هاى حصار آن از ياقوت سرخ و سبز و زرد است گفتم درهاى بهشت از چه چيز است گفت درهاى آن مختلف است در رحمت از ياقوت سرخست گفتم حلقه آن از چه چيز است گفت خدا ترا رحمت كناد دست از من بدار كه تكاليف مرا از حد بردى گفتم دست از تو بر نمىدارم تا برسانى به من آن چه را شنيده از حضرت سيّد المرسلين صلَّى الله عليه و آله گفت بنويس بعد از
583
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 3 صفحه : 583