نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 41
إسم الكتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 534)
خرجنا من الحمّام سألنا عن الرّجل فى المسلخ فاذا هو علىّ بن الحسين و معه ابنه محمّد بن علىّ صلوات الله عليهم و فى هذا الخبر اطلاق للإمام ان يدخل ولده معه الحمّام دون من ليس بإمام و ذلك انّ الامام معصوم في صغره و كبره لا يقع منه النّظر إلى عورة فى حمّام و لا غيره ) [1] و روايت كرده است بسند موثق حنان پسر سدير صراف از پدرش كه گفت داخل شدم من و پدرم و جدم و عمم در حمامى در مدينه مشرفه پس در خانه رخت كن شخصى را ديديم كه بما گفت كه شما از كدامين طايفهايد ما گفتيم كه از اهل عراقيم پس او گفت كه از كدام عراق كوفه يا بصره ما گفتيم از كوفهايم پس حضرت صلوات الله عليه فرمود كه خوش آمديد و صفا آورديد و بحسب لغتش به جاى فراخ و به اهل خود آمديد شما پيراهن تنيد نه جامه بالايين يعنى شما از خواص ماييد نه از اجانب و اين شفقتهاى حضرت از اين جهت بود كه چون ايشان را نصيحت فرمايد به لنگ بستن اطاعت كنند پس حضرت فرمودند كه چه چيز مانع است شما را از لنگ بستن به درستى كه حضرت سيد المرسلين صلى الله عليه و آله فرموده است كه ديدن عورت مؤمن بر مؤمن حرامست سدير گفت كه عمم فرستاد و كرباسى آوردند و چهار حصه كرد و هر يك حصه را بستيم و به حمام رفتيم پس چون در خانه گرم نشستيم حضرت متوجه جد من شد و فرمود كه اى شخصى كه ريشت سياه و سفيد است چرا رنگ نمىبندى پس جدم گفت كه من به صحبت كسى رسيدهام كه بهتر از من و تو بود و خضاب نمىكرد پس حضرت فرمودند كه كيست آن كسى كه به از من است گفت به صحبت على بن ابى طالب صلوات الله عليه رسيدهام و آن حضرت خضاب