نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 385
جهت او بعنوان شفاعت كه خداوندا عقلش ضعيف بود بىچاره است اگر قابليت مغفرت دارد بيامرز و الا تو مىدانى . اما كسانى كه شعورى داشته باشند مثل علماى اهل سنت ايشان داخل منافقانند و شفاعت ايشان جايز نيست . و در حسن كالصحيح از حلبى منقولست كه حضرت امام جعفر صادق صلوات الله عليه فرمودند كه چون عبد الله بن ابى كه سر منافقان اهل مدينه بود بجهنم رفت و پسرش مؤمن بود و به خدمت حضرت آمد و گفت يا رسول الله من مىدانم كه پدرم از اهل جهنم است و ليكن اگر تو به جنازه او حاضر نشوى ننگ و عارى عظيم خواهد بود ما را حضرت به جنازهء او حاضر شد پس عمر گفت يا رسول الله آيا حق سبحانه و تعالى ترا نهى نكرده است كه بر قبر منافقان نايستى حضرت خاموش شدند ديگر آن سردار منافقان مكه همين عبارت را اعاده كرد حضرت فرمودند كه واى بر تو تو چه مىدانى كه من چه گفتم گفتم كه خداوندا اندرونش را پر از آتش كن و قبرش را پر از آتش كن پس حضرت صادق صلوات الله عليه فرمودند كه عمر باعث شد كه حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله اظهار كردند چيزى را كه نمىخواستند كه اظهار كنند يعنى از جهت خاطر پسرش و حاصل جواب حضرت اين شد كه حق سبحانه مرا نهى كرده است از طلب مغفرت نه از حضور و لعنت چنان كه فرموده است كه : و لا تصل يعنى دعا مكن هر گز بر احدى از كفار و منافقين و بر قبر ايشان مايست كه استغفار كنى كه اگر هفتاد مرتبه استغفار كنى حق سبحانه و تعالى ايشان را نمىآمرزد . و عامه نيز اين حديث را در صحاح خود ذكر كردهاند و هميشه كار آن ملعون ايذاى آن حضرت بود و غرضش از اين گفتن نفى نبوت آن حضرت بود كه چون پيغمبر باشى و حال آن كه خود نقل مىكنى كه خدا چنين گفت و خود مخالفت
385
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 2 صفحه : 385