responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 2  صفحه : 386


مىكنى .
و قاضى عضد در حكايت دوات و قلم جوابى گفته است از جهت عمر كه آن چه عمر گفت از نسبت هذيان به حضرت سيد المرسلين و نگذاشت كه حضرت چيزى بنويسد كه مردمان هر گز گمراه نشوند كه اينها سهل است هميشه كار عمر اين چنين بود و راست گفته است كه هميشه چنين بود و جوابش به اين بر مىگردد كه عمر در آن وقت كافر نشد هميشه كافر بود و راست گفته است .
و سعد بن عبد الله نيز روايت كرده است كه به خدمت حضرت امام حسن عسكرى صلوات الله عليه رفتم و حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه در دامن آن حضرت نشسته بودند و چون مسايل خود را به حضرت عرض كردم حضرت فرمودند كه فرزندم صاحب شماست و حضرت صلوات الله عليه در سن دو سالگى بود مسايل خود را از او بپرس پس هر چه پرسيدم جواب فرمودند پس حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه فرمودند كه چرا آن مسأله ناصبى را نپرسيدى و آن چنان بود كه يكى از نواصب كه هميشه با او بحثها در امامت مىكردم به من گفت كه شما شيعيان هميشه چيزهاى باطل مىگوييد كه بطلانش بديهى است از آن جمله مىگوييد كه ابو بكر و عمر هر گز مسلمان نبودند و ايشان منافق بودند با آن كه ايشان در مكه مسلمان شدند و نفاق در مدينه بهم رسيد كه شمشير بهم رسيد و من از جواب او عاجز شده بودم حضرت فرمودند كه چرا در جواب آن ناصبى نگفتى كه ايشان طمعا مسلمان شدند بحسب ظاهر چون از يهود و نصارى شنيده بودند كه پيغمبر آخر الزمان عالم گير خواهد شد گفتند كه اظهار اسلام كنيم شايد از استيلا ما را بهره باشد پس اسلام مكه منافات با نفاق ايشان ندارد و حكايت طولانى است مجملى كه مطلوب بود مذكور شد .

386

نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول )    جلد : 2  صفحه : 386
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست