نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 375
محاسن حضرت يك قبضه بوده است پس زياده از رو بوده است و شسته بودهاند ، پس ظاهر مىشود كه زيادتى تا يك قبضه را شستن سنت باشد پس به آب آن مسح توان كشيد و آب جديد نباشد بنا بر آن كه از اعضاى مستحبهء وضو است . ( ثمّ أمرّ يده على وجهه و ظاهر جبينيه مرّة واحدة ) پس دست مبارك خود را كشيدند بر رو و آن چه ظاهر بود از دو طرف پيشانى خود و ظاهر آنست كه اول دست را با آب به زير آورده باشند و مرتبه ديگر دست كشيده باشند كه آب به همه جا رسيده باشد پس راوى گفت كه آن كار را يك مرتبه كردند يعنى آب ريختن يك مرتبه بود يا دست كشيدن يك مرتبه بود . و اول اظهر است بحسب معنى ، و ثانى اظهر است بحسب لفظ . ( ثمّ غمس يده اليسرى فغرف بها ملاها ماء ثمّ وضعه على مرفقه اليمنى فامرّ كفّه على ساعده حتّى جرى الماء على اطراف اصابعه ) پس دست چپ را در آب كردند و او را پر از آب كردند و بر مرفق « بكسر ميم و فتح فا يا بر عكس » كشيدند يعنى دست را با آب به زير آوردند و دست بر دست كشيدند تا آن كه آب را جارى ساختند بر سرهاى انگشتان ، و آن كه در دستها نيز ابتدا به مرفقها كردند جمعى از علما استدلال كردهاند كه ابتدا از مرفق واجب باشد چنان كه در رو مذكور شد و بحث همانست و احتياط در ابتدا از اعلى است در رو ، و مرفقها در دستها ، و مرفق بند دستست كه متصل است به آن ذراع با بازو ، و از آن جهت مرفق مىگويند كه آلت رفق و استراحتست چون تكيه بر او واقع مىشود ، يا محل رفق است بنا بر فتح ميم و از كشيدن دست بر رو و دستها بعضى قايل بوجوب امرار يد شدهاند . و از آن كه تا سر انگشتان آب را جارى ساختند ظاهر مىشود كه آبى كه پيشتر بر سر دست بوده است فايده ندارد آبى ديگر مىبايد به او برسد . و آن كه دست را خشك نكردند ظاهر مىشود كه وجود آب
375
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 375