نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 174
و در خصوص سفر نيز وارد شده است بروايت عامه و خاصه كه شخصى از اهل عراق داخل شد بر حضرت امير المؤمنين عليه السلام و گفت يا امير المؤمنين خبر ده ما را كه اين سفرى كه كرديم بواسطه جنگ اهل شام كه آن سفر صفين بود آيا به قضا و قدر الهى بود ؟ حضرت فرمودند كه بلى اى شيخ و الله كه بر بلندى بالا نرفتيم و به پستى به زير نرفتيم مگر آن كه به قضا و قدر الهى بود ، پس آن شيخ گفت : كه حق سبحانه و تعالى مزد ما را بدهد چون ما مجبور بوديم و اختيارى نداشتيم استحقاق ثوابى نداريم مگر فضل الهى كارى بكند . حضرت فرمودند كه چنين مگو اى شيخ ، تو گمان كردى كه قضائيست لازم ، و قدريست واجب اگر چنين باشد باطل شود ثواب و عقاب ، و امر و نهى و زجر ، و فائده نداشته باشد وعده و وعيد الهى ، و كسى كه بد كند او را ملامت نتوان كرد و كسى كه خوب كند او را مدح نتوان كرد ، و هر آينه نيكوكار اولى خواهد بود به ملامت ، و بد كار اولى خواهد بود به مدح ، اين گفتگوى بت پرستان و دشمنان خداوند رحمن است ، و گفتگوى قدريّه اين امت و مجوس اين امت است ، اى شيخ حق سبحانه و تعالى اختيار داد بنده را ، و تكليف نمود ، و نهى كرد و تحذير نمود ، بر اندك عبادتى ثواب بسيار مىدهد ، و كسى را چنان نكرده است كه بىاختيار عصيان او بكند ، يا بىاختيار اطاعت او بكند ، و آسمان و زمين را و هر چه در ميان هر دو است باطل نيافريده است ، اين گمان آن جماعتى است كه كافرند ، پس ويل از براى آن جماعت است كه كافر شدهاند ، و مراد از ويل آتش جهنّم است . پس آن شيخ برخواست و شعرى چند در مدح آن حضرت خواند . و عبد الله عباس نيز اين خبر را روايت كرده است و در آخر آن نقل كرده است كه شيخ گفت يا امير المؤمنين پس قضا و قدر كدامست ؟ كه ما را برد ، و بلندى و پستى نرفتيم مگر به قضا و قدر . حضرت فرمود : كه آن امر و حكم
174
نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 174