نام کتاب : لوامع صاحبقرانى ( شرح الفقيه ) ( فارسي ) نویسنده : محمد تقي المجلسي ( الأول ) جلد : 1 صفحه : 115
به كردن مستحبات عبادات از ذكر و فكر ، و مراقبت تا آن كه محبوب مىشود ، و چون محبوب من شد ، به من مىشنود ، و به من مىبيند ، و به من مىگويد ، و به من حركت مىكند . اگر دعا كند اجابت مىكنم دعاى او را و اگر سؤال كند عطا مىكنم هر چه را خواهد . حاصل كه همه فعل او مع الله و با لله مىشود ، و اين رتبه نهايت رتبه مقربان است كه به مرتبه عيان فايض مىگردند ، و نمىتوان ادراك اين معنى كردن تا حاصل نشود . و در احاديث بسيار واقع شده است كه معرفة الله فطرى است چنان كه حق سبحانه و تعالى فرموده است كه * ( فِطْرَتَ الله الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها ) * [1] يعنى حق سبحانه و تعالى همه آدميان را بر فطرت اسلام آفريده است ، و همه را نور معرفت كرامت كرده نمىبينى كه نمىدانى كى خداوند خود را شناختى با آن كه جزم دارى كه خداوندى دارى ، گوييا از لوازم عطاى عقل است چنان كه عقل بتدريج كامل مىشود تا حين بلوغ ، و همچنين معرفت حق سبحانه و تعالى چون دلايل وجود خود را ظاهر ساخته است و اين يك معنى است از معانى « من عرف نفسه فقد عرف ربّه » يعنى همين كه آدمى خود را شناخت به عقل خداوند خود را البته مىشناسد . معنى ديگر آن كه هم چنان كه آدمى علم بوجود خود به همرسانيد خواهد دانست كه البته او را موجدى است چه محال است كه خود به خود به همرسند و چه ظاهر است كه مادر و پدر در ايجاد اين كس دخل ندارند بسيار است كه فرزند مىخواهند ، و نمىشود و بسيار است كه نمىخواهند و مىشود ، و پسر مىخواهند دختر مىشود دختر مىخواهند پسر مىشود ، إلى غير ذلك مما لا يخفى . معنى ديگر آنست كه هر كه تفكر كند در غرايب صنع و بدايع حكمت كه