پس هر چه سبب زيادتى آن شوق شود ، در حقيقت محبوب خواهد بود و ميل شخص يا به جانب مطلوب و معشوقى است كه عشق او در شرع ممنوع است . پس هر چه سبب زيادتى آن ممنوع شود ، محذور خواهد بود و كسى كه در دلش نه معشوق حقيقى بود و نه مجازى و بر سبيل لهو و بازى ، آواز خوش بشنود و بالطَّبع از آن لذّت يابد ، استماع آن لهو باشد و مؤمن از لهو معرّا ، و از لَعْب مبرّاست . پس آواز خوش از حيثيّت آنكه صوت حسن است حرام نخواهد بود ، بلكه غنا هم نيست ؛ و اگر غنايش خوانى غناىِ حرام نخواهد بود ، چنانچه مذهب فرقهء ثانيه است . و احاديث از كتب معتبره بر آن مدّعا در فصل ثانى گذشت . و بر محققان رموز دان ، مخفى نخواهد بود كه همين وحدت ، هرگاه ميانهء عناصر اربعه واقع شود ، آن را مزاج گويند و به سبب قرب با وحدت حقيقى و بُعد از آن در معادن كه بعيد است . همين صورت نوعيّه فايض مىشود كه حافظ تركيب است و در نَبات چون اقرب به اين وحدت است ، نفس نباتى كه سبب تغذيه و تنميه و توليد مثل است ، نيز فايض مىگردد ؛ و در حيوان چون اقرب است به اين وحدت و مناسبتش زياده از نبات است ، نفس حيوانى كه مورث حس و حركت است ، از فيّاض به او مىرسد و چون در انسان اقرب است ، با وجود كمالات سابقه از صورت نوعيه و نفس نباتى و حيوانى نفس ناطقه نيز بر او فايض مىگردد و باز همين وحدت و همين مناسبت است كه اگر ميان اعضا به هم رسد و اجزاى بدن متناسب باشد ، آن را حسن مىنامند و همين وحدت است كه هرگاه ميان نغمات منفصله واقع شود ، آن را مقامات متناسبه و تأليفات متّفقه مىخوانند . چنانچه در موسيقى كتاب شفا بحث از نسب تأليفيه مىكند و همين وحدت است كه هرگاه ميان كلمات به هم رسد ، آن را وزن و آن كلام را موزون