ربط به عالم روحانيات به هم رسد كه از چندين ساله مجاهدات و رياضات به هم نرسد چنان كه شيخ بهاء الملَّة و الدين مىگويد : < شعر > يا مُغنّي قُمْ فَانَّ العُمْر ضاع لا يَطيبُ العَيْش الَّا بِالسماع < / شعر > و دور نيست كه وجهش اين باشد كه آدمى مركَّب از دو جزء است : بدن محسوس كه از عالم جسمانيّاتِ فانيهء دائرهء متغيّره كه عالم خلق و كثرت است . و از نفس ناطقهء مجرّدهء روحانيه كه عالم امر و وحدت است . قال الله تعالى : * ( « أَلا لَه الْخَلْقُ وَالأَمْرُ » ) * [1] پس نفس ناطقه را از حيثيّت تجرّد و وحدت مناسبتى با عالم وحدت و مجرّدات و گلشن هميشه بهار فرح فزاىِ قدس و نزاهت هست . و به استماع صوت حسن و نَغَماتى كه از جهت تأليفات متّفقه و نسَب منتظمهء متناسبه ، يك گونه وحدتى عارضِ آن نغمات متكثّره مىشود ، حركتى و شوقى از او منبعث مىگردد و به سبب مناسبتى كه با جهان قدس و عالم معنا و نشأهء وحدت دارد ، زهولى [2] دست مىدهد او را از استعمال قواى حيوانى در اغراض خاصهء حيوانيت كه مانعاند او را از نيل و وصول به كمال حقيقى و قواى حيوانى كه پيروى نفس ناطقه و قوّت عاقله نمايند ، در وصول به عالم هميشه بهار جهان قدس و منبع سعادت ، نهايت امداد و اعانت سالك است در ترقى مدارج كمال . و هرگاه شتر از خواندن او را شوقى و حركتى عارض شود انسان كمتر از انعام نيست . قال الأفلاطون الالهي : « مَنْ لَمْ يَعْشِقْ عَلى وَجه بَهيّ و صوتٍ شَهيّ ، فَهُو سُوءُ المِزاجِ يَحتاجُ الَى العِلاجِ » .
[1] اعراف ( 7 ) : 54 . [2] ذهول : از خود بى خود شدن .