فرمودند كه : هرگاه مقارن معصيتى نباشد ، مثل عود و بربط و ساز [ هاى ] ديگر كه آلات لهو است ، يا مجلس فجور و خمور نباشد يا زنى كه آوازش [ را ] اجنبى نشنود و امثال اين ؛ بلكه از براى شادكامى و خوشحالى به سنّت رسول صلى الله عليه و آله و سلم باشد ، در آن غنا باكى نيست . پس معلوم شد كه خواندن به آواز خوش دو قسم است : آنچه در قرآن و ذكر و مرثيهء امام شهيد ، و ديگر چيزى كه خدا را به ياد دهد ، تعبير از آن در اغلب اوقات به صوت حَسَن شده و مباح است . و آنچه مخالف اينها باشد ، تعبير از آن در اكثر به غنا شده و حرام است . و مكرر گذشت كه چون آن سَرور ، از غزا به فتح و فيروزى مراجعت مىفرمودند ، اهل مدينه استقبال آن حضرت مىنمودند و دفّ مىزدند و شادى مىكردند و اشعار مىخواندند ؛ و از آن جملهء اشعار ، بعضِ فضلا در كتاب ضبط نمودهاند كه از آن جمله اين است : شعر < شعر > طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنا مِنْ ثَنيّات الوداع وَجَبَ الشُّكْرُ عَلَيْنا ما دعا لله داعٍ [ أيُّهَا الْمَبْعُوثُ فينا جِئْتَ بالأمرِ المُطاع ] [1] < / شعر > نوع چهارم : آنكه آن امر حقّى كه در دلِ سامع است ، محبّت حق سبحانه و تعالى و دوستى مبدأ فيض و منبع احسان باشد . در اين هنگام از سماعِ آن ، محبّت قوت گيرد و گفتهاند سماع اين شخص را ضرور است ؛ چه آتش دائمى را دامن زدنى در كار است . و سماع صوفيان از اين نوع است كه