خود بعينه ، در حق گوش همين حالت دارد كه بعضى از لذتِ گوش مثل آنكه محبّت زنى اجنبيه يا پسرى يا محبّت غير خدا در دل باشد ، به سبب آن آواز به حركت آيد ، بد است ، خواه به آواز خوش بشنود يا ناخوش كه حرام است . و هر چه خدا را به ياد دهد و به حق نزديك كند ، خواه به آواز خوش يا ناخوش ، خوب است و مباح . چنانچه در حديث است كه : منْ أصْغى إلى ناطِقٍ عَنِ الله فَقَدْ عَبَد الله وَمَنْ أصغى الى ناطِقٍ عَنِ الشَّيطانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطان . [1] هر كس گوش كند قول كسى كه از حق گويد ، آن سامع در عبادت خداست و اگر گوينده از شيطان است ، شنونده در عبادت شيطان است . امّا چون تأثير آواز خوش و كلام موزون زياده از تأثير در حواس ديگر است ، اختلاف در اينجا زياده از مواضع ديگر است . پس سه قسم شد سماع آواز خوش نه دو قسم : قسم اوّل آنكه در دل صفت محمودى [ ممدوحى ] باشد ، مثل محبّت امور حقّه ، در اين هنگام سماع ممدوح است . قسم دوم آنكه در دل صفت مذموم باشد ، و آن مذموم است . و قسم سوم كه خالى از هر دو صفت باشد ، مختلف فيه است . و قسم اول كه مباح است و دل از سماع قوّت مىگيرد ، چهار نوع است . [ نوع ] اول : سماع حاجيان . اشعارى [ باشد ] كه در صفت كعبه و مشعر [ و منا ] و زمزم واقع است . مثل آنكه : بازگو از زمزم و خيف و مِنا .
[1] كافى ، ج 6 ، ص 434 ، ح 24 ، با اختلاف در عبارت .