را نافع است . و اگر محبت غير اوست ، همان را زياده مىكند و شك نيست كه هر چه باطل را زياده كند ، باطل است و بدين سبب علما را اختلاف است در سماع . بعضى كه مىگويند كه آدمى ، جنس خود و شبيه خود را دوست دارد و آنچه مانند و شبه او نباشد ، دوستى او صورت نبندد ، مثل محبّت حق تعالى ؛ پس نزد اين شخص ، عشق غير مخلوق و غير شبيه به مخلوق نمىباشد و اگر عشق خالق ، صورت بندد ، بنا بر خيال تشبيهى باطل باشد ، پس نزد او سماع همين باطل زياده كند . اين است كه مىگويد سماع يا محبّت مخلوقى زياده كند و اگر اين در دل نباشد ، لهو و بازى است و اين هر دو در دين حرام است و اگر وى را پرسند كه دوستى حق تعالى بر خلق واجب است ، كدام است ؟ گويد : فرمانبردارى و امتثال اوامر خدا و انتهاء از منهيّاتِ اوست و اين خطايى است بزرگ . چه ، آيهء كريمهء * ( « يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَه » ) * [1] از متن كلام معجز نظامِ مَلِكِ علَّام محو نشده و امتثال عمل صالح عَلى حَدّة ، در مواضع متعدّده مذكور است و ذوق سليم مىداند كه محبت خدا و امتثال امر الهى دو امر متغايرند و همچنين « مَنْ عَشَقَني عَشَقْتُه . . . » در كتب حديث و امثال اين بسيار است . پس شخص را ، يا در دل محبّت خالق است يا محبت مخلوق از دنيا و ما فيها و يا خالى از هر دو . اول ، كه سماع ، محبّت حق تعالى زياده مىكند . چنين سماعى ممدوح است . و ثانى ، مذموم است . و ثالث ، مُخْتَلَف فيه است . بعضى مىگويند : چون لهو و بازى است ، پس روا نباشد . و بعضى مىگويند كه هر خوشى و لذّت يافتن ، لازم نيست كه حرام باشد . از نواى عندليب و كبك كُهسار و بعضى طيور ، و از نظارهء گل و سبزه و آب روان ، آدمى متلذّذ و محظوظ مىشود و به اتّفاق حرام نيست .