شيخ صفى الدّين عليه الرّحمة فرمود كه هر وقت گوش دل ، شنوا شود كه * ( « تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ » ) * و قرآن را چنان كه حقّ استماع است بشنود ، و متابعت احْسَن كند ، چنان كه اوامر الهى را به رغبت و اخلاص تلقّى نمايد . و همچنان اگر به دل مستمع شد در سماع ، نه به نفس ، كه چون به دل شنود ، متابعت احسن كرده و اگر به نفس شنود ، خطا كرده باشد . وقتى كه به دل شنود ، مثالش همچنان باشد كه كلاه از سرباز برگيرد و خطا از پيش چشمش برخيزد و صيدش بنمايد . پس در پى صيد خود پرواز كرده و مضطرب گردد و تا صيد خود در نيابد سكون نگيرد ، و همچنان اهل وجد چون از قوّال قولى نشوند كه آن مقام و منزل ايشان باشد ، اضطراب در ايشان پيدا آيد و تا به مطلوب خود و به مقصد خود نرسند ، قرار و آرام نگيرند . نظم < شعر > جاى آرام جز از ساعد سلطان نكنند عاشقانى كه در اين اوج طلب ، شهبازند < / شعر > و آنكه به نفس و هوا مىشنود ، واسطهء شهوت در ميان مىآيد و رقص شهوانى و نفسانى مىكند ! نظم < شعر > انس دل يافتگان حرم خلوت دوست با چنين مزبلهء جيفه ، كجا پردازند [1] < / شعر > و همچنان فرمود كه سماع سه قسم است : تواجد ، و وجد ، و حالت مقام .