چه ، اندك ترجيع كه صوت حزين از آن منفك نمىشود و اگر چه مطرب باشد ، غنا نيست . چه در عرف ، اين جماعت را مُغَنّى نمىخوانند و غنا كننده نمىدانند و اگر به سر حدّ غنا رسد ، حرام است و هر كس كه غنا مىداند نشنود ، نزاعى با او نيست . اگر گويى : قرآن خواندن متعارف اين عصر و اذكار و اشعار مقارن آن را در عرف عرب غنا مىگويند . جواب آنكه : حاشا كه ايشان اينها را غنا گويند . چه ، در محفل خواندن مراثى اعراب بودهايم كه نهايت ترجيعات و تحريرات به كار مىبرند و همچنين در ذكر و قرآنْ خواندن و اين را عبادت مىدانند ، نه فعل حرام . و بر مدّعى حرام دانستنِ اعراب اينها را ، دليل است نه بر مُبيح ، زيرا كه كلام مبيح بر اصل است و مدّعىِ خلافِ اصل بايد كه دليل بگويد بر مدّعاى خود . لمؤلفه < شعر > شتربه راه يمن گرم مىشود در حُدا تو كم نهاى ز شتر گرم شو به راه خدا < / شعر > و لغيره < شعر > شتر را نواى عرب در سر است اگر آدمى را نباشد خر است < / شعر > ديگر هرگاه فرقهء اولى ، حُدا و غنا را در عُرس استثنا مىكنند ، به حديث صحيح كه واقع شده ، چه بُعد دارد اگر فرقهء ثانيه غناى قرآن را و اذكار را و هر كلامى كه عبد را به خدا نزديك كند ، از غنا استثنا كنند ؟ به قرينهء احاديث متكاثرهء مشتمل بر احاديث صحيح مثل ، حديث هشتم « ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنّة » [1] و اين مطلق است كه غنا به هر كلامى كه بهشت را به ياد آورد ، خوب است .