از لحن اهل فسق شده . باز فرقهء دوم كه بعض افراد غنا [ را ] مباح مىدانند ، مثل قرآن و اذكار و مراثى و اشعارى كه مشتمل بر مواعظ و نصايح باشد و بنده را به خدا نزديك كند ، مىگويند كه شما كه فرقهء اول باشيد اين را غنا مىدانيد ، و حال اينكه اين خلاف تحقيق است . چه ، غنا در حقيقت آن است كه : لهو باشد يا قول زور ، يا در مجلس معاصى و خمور ، يا از زنى باشد كه آواز آن [ را ] مرد بشنود ، يا كسى كه خواندن او شهوت انگيزد و نفس بهيمى به حركت آورد . چنانچه لهوِ حديث و قولِ زور را معصومْ تفسير به غنا كرده . و نيز فرموده كه قصورى ندارد غنا وقتى كه با آن معصيتى نباشد . چنانچه در حديث هفدهم از على بن جعفر گذشت كه فرمود : « لا بأس [ به ] ما لم يُعْصَ به » [1] و فرمود كنيزك مغنّيه اگر جنّت به ياد تو دهد در حالت خواندن گناهى بر تو نيست . چنانچه در حديث هشتم گذشت كه « ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنّة » . [2] فرقهء اولى جواب از اين گفتهاند كه هرگاه غنا از كلام شارع حكم به حرمت آن نشده باشد و حقيقت نداشته باشد ، رجوع به اهل لغت مىكنيم و غناى لغوى بر اينها صادق است . فرقهء ثانيه در ردّ اين جواب گفتهاند كه مقرر است كه الفاظ مأخوذه در شرع محمول بر تفاهم عرف است چنان كه گذشت . پس در اينجا محمول نه بر حقيقت شرعى است ، چه آن متحقّق نيست و نه لغوى به واسطهء اختلافات بسيار كه مفهوم محصّل معيّنى متحقق نمىشود . بلكه محمول بر غنايى است كه در عرف آن را غنا گويند ؛ و قارى قرآن و ذاكر ذكر الهى و اشعار مقرِّب به
[1] . مسائل على بن جعفر ، ص 156 ، ح 219 . [2] الفقيه ، ج 4 ، ص 60 ، ح 5097 .