محمد باقر خراسانى و غيره نيز تصريح به اين كردهاند كه لحن ، غناست . [1] پس از اين حديث معلوم مىشود كه غنا دو قسم است . يك قسم غناى عرب است كه امر مىكند به قرآن خواندن به آن قسم . و يك قسم ديگر ، غناى اهل فسق است كه منع كرده در آخر حديث از آن . و اين جواب حاصل جواب فاضل صمدانى مولانا محمد باقر خراسانى است در كفاية . [2] و مخفى نماند كه چون عام ، مخصّص شود ضعف در دلالت بر مدّعا به هم مىرسد ، چنانچه در اصول مقرّر شده . پس احاديثى كه دلالت بر حرمت جميع افراد غنا دارد هرگاه غناى در حُدا و در عروسى به اتّفاق به در رَوَد دلالتش بر حرمتِ باقى ضعيف مىشود به قاعدهء اصول ، كه عام مخصَّص دلالتش بر باقى افراد ضعيف است فتأمّل . و جواب دوم فرقهء ثانيه از احاديث فصل اول كه دليل ايشان است بر حرمت غنا مطلقاً ، اينكه تخصيص مىدهند احاديث فصل اول را به ما عداى قرآن و اذكار و كلام مجلس ذكر كه موعظه و حكمت باشد و مردم را به خدا نزديك گرداند و حمل مىكنند احاديثى كه دلالت بر مذمت غنا در قرآن دارد ، بر اينكه غناى در قرآن مذموم است اگر مثل غناى اهل فسق باشد و مؤيّد اين تأويل صدر حديث دوم از فصل اول است كه در آن اولْ امر به لحون عرب شده در قرآن خواندن و در آخر حديث منع از لحون اهل فسق كرده و لحن به معناى غناست چنانچه مذكور شد و اگر لحن به معنى غنا نباشد ، پس لحن اهل فسق هم غنا نخواهد بود . پس بايست كه منع از آن لحن در حديث واقع نشود ، چه خواندن اهل فسق اگر غنا نباشد حرام نخواهد بود ، و حال آنكه منع