كثيرى از خاصّه مثل صاحب مسالك ، غنا آن را مىدانند كه در عرف غنا گويند [1] و آنچه بالفعل قرّاء و ذاكران مىخوانند آن را در عرف غنا نمىگويند و هر كه غنا مىداند ، نخواند و نشنود . و از حديث نهم كه « فليس منّا من لَمْ يتغنّ بالقرآن » جواب چنين گفتهاند كه اين حديثى است كه عامّه در تفسير خود ذكر كردهاند . و ديگر آنكه « لم يتغنّ » به معناى « لم يستغن » آمده چنان كه گذشت . ردّ اين جواب كردهاند كه فرقهء خاصّه هم نقل اين حديث كردهاند . چنانچه شيخ ابو على طَبْرِسى در تفسير خود در تأييد آنكه قرآن را به صوت حسن بايد خواند ، آورده . [2] ديگر آنكه « لم يتغنَّ » به معناى « لَم يستغن » بعيد است . چنانچه در حديث نهم بر وجه اتَمّ و اكمَل سَبْق ذكر يافت [3] كه شيخ طَبْرِسى « تَغَنَّ » به معناى غنا فهميده نه استغنا . [4]
[1] مسالك الأفهام ، ج 1 ، ص 165 [2] مجمع البيان ، ج 1 ، ص 16 ، مقدمه . [3] . ب : سعد به عبد الله گفت كه : شنيدهام كه تو قرآن را به آواز خوش مىخوانى . عبد الله جواب داد كه آرى ! الحمد لله كه خدا اين نعمت را به من كرامت فرموده كه قرآن را به آواز خوش مىخوانم . مقارن اين ، سعد گفت : كه حضرت فرمود : « إنّ القرآن نَزَلَ بالحُزْن ، فإذا قرَأتُموه فأبكوا ، فإنْ لَمْ تَبْكوا فَتَباكوا و تَغَنُّوا بِه ، فَمَنْ لَمْ يَتَغَنَّ بِالقرآن فَلَيْسَ مِنّا » [ مجمع البيان ، ج 1 ، ص 16 ] در اين صورت طبع مستقيم حاكم است كه « تغنّ » به معناى غناست نه استغنا . و سيد مرتضى در دُرَرْ و غُرَرْ به معناى غنا فهميده ، اگر چه ثانياً از ديگرى نقل مىكند كه به معناى [ متبادر ] حمل نموده و شعرى از عرب به استشهاد آورده ؛ امّا دانستى كه دلايل نقليه را بر معناى متبادر حمل بايد نمود مادامى كه داعى بر تأويل نباشد . و اگر كسى گويد كه اينجا داعى بر تأويل هست كه احاديثِ دالّ بر حرمتِ غنا باشد ، جواز دليل آنكه بر حرمت بعض افراد است نه جميع افراد ، چنان كه مكرّر گذشت . و ديگر حديث معاوية [ بن ] عمّار كه حديث پنجم است و غير آن نصّ و مشهور اين معناست ؛ لكن مؤلَّف را اعتقاد اين است كه اگر قرآن و اذكار به سر حدِ غنا برسد حرام است ، امّا خواندنِ قرآنْ بالفعل و اذكار و مراثى ، غنا نيست ؛ چه اعتقاد اين است كه در عرفْ غنا نمىگويند ( منه سلَّمه الله ) . [4] مجمع البيان ، ج 1 ، ص 16 .