و از كلام سيد مرتضى عليه الرحمة مستفاد مىشود كه تحزين با استلذاذ ، غناست . پس هر صوت حسن كه چنين باشد ، غنا خواهد بود و در اين صورت ، كم آواز خوشى است كه غنا نباشد ! فرقهء اولى از جانب سيد جواب مىگويند كه هر آوازى كه صاف باشد از خشونت و غلظت ، و تَمتام [1] و بُحوحه [2] و لكنت نداشته باشد و سرعت و بطء آن به اعتدال باشد ، آن را صوت حسن مىگويند . پس صوت حسن ، آواز خوش نيست تا غنا باشد ! فرقهء ثانيه اين را رد مىكنند و مىگويند چنين كلامى را محاورهء جيّده مىگويند كه فُلانى خوش آواز نيست خوش محاوره است . و صوت حسن آواز خوش است نه محاورهء خوب . ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا . ديگر هرگاه كلام خالى از تمتام و بُحوحه و لكنت را صوت حسن گويند ، پس آواز خوش را چه خواهند گفت ؟ و باز فرقهء دوم جواب فرقهء اول مىگويند كه حديث دوم فصل ثانى كه مُرْسَلِ ابن ابى عمير است ، دانستى كه حكم صحيح دارد و صوت حسن با حُزن در آن حديث مذكور است و مطرب است . چنانچه ثابت شد خصوص بنا بر مذهب سيد كه حزنِ با استلذاذ را غنا مىداند . و حديث پنجم كه روايت معاوية بن عمّار است و به طريق متأخّرين و اصطلاح ايشان نيز صحيح است و در آن حديث مذكور است كه آواز خودش را بلند مىكرد چنان كه اهل دار مىشنيدند و راهگذران مىايستادند براى شنيدن آواز خوش . و آواز خوش اگر مطرب است غناست ، بنا بر آنكه اطراب كافى باشد ؛ و الَّا غنا نباشد . و صوت حسن در قرآنْ خواندنى كه بالفعل قرّاء مىخوانند هم ، غناى مذموم نيست و همچنين در اذكار و مراثى .
[1] تَمْتام : كسى كه تاناك و ميمناك سخن گويد ( ظ : تو دماغى سخن گفتن ) . [2] بُحوحَه : گلو گرفته و گران آواز گرديدن .