إسم الكتاب : غنا ، موسيقى ( عربي - فارسي ) ( عدد الصفحات : 884)
معصيتى از امور مذكوره با او نباشد ، جايز است . كسى نگويد كه صوت حَسَن ، شما گفتيد وقتى مباح است كه مقارن معصيتى نباشد و با ترجيع و تحرير ، مقارن معصيت است كه مىگوييم هرگاه صوت حسن و آواز بلند خواهند كه سبب حزن شود و آن صوت حزين باشد بدون ترجيع و تحرير و اطراب ، صورت پذير نيست و اين به عينه غناست چنان كه مكرّر گذشت و اين نيز مشهور است و به صحّت پيوسته كه وقتى سرور كاينات به فتح و فيروزى از غزايى مراجعت فرموده به نور قدوم ميمنتْ لزومْ مدينهء طيبه را اطيب مىساختند ، زنان عرب دَفّو طَبَق مس در بالاى بامها و كوچه ها مىزدند و سرود مىكردند و حضرت منع نمىفرمودند بلكه بعضى آثار دلالت دارد كه آن سرور ، خوشوقت مىشدند و تقرير حضرت به اتفاق مخالف و مؤالف ، حجت است . و در بعضى امور ، حق تعالى مىفرمايد : * ( « فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا » ) * [1] و فرح مطلق ، شامل سرود و حركاتى كه دلالت بر خوشحالى كند ، هست . حتى آنكه مخالفين در صحاح خود نقل كردهاند كه وقتى مفتاح باب اسلام ، يعنى حضرت سيد انام به فتح و ظفر از غزوهاى به مدينهء طيبه تشريف شريف ارزانى فرمودند ، حبشيهاى به خدمت آن سرور آمد و درخواست نمود كه يا حضرت ! با خداى خود عهد نمودهام كه هرگاه حضرت به فتح و ظفر برگردند ، من فرح و نشاط كنم . حضرت فرمودند كه اگر عهد كردهاى به عهد خود وفا كن . آن حبشيّه در حضور حضرت شروع به دف زدن و سرود خواندن نمود ! و اين خبر را نيز مخالفين نقل كردهاند . كه « السّماعُ حَلال لأهْلِه » . و حديث روايت عامّه از قبيل آثار و اماره است نه دليل ، پس اعتراض نمىتوان كرد كه روايت ايشان چه اعتبار دارد ؛ بلكه دليل خصم كه حق و رشد در خلاف ايشان است و چرا گفتيم كه اين اعتراض نمىتوان كرد ؟ به واسطهء