ساخته ، به واسطهء آن است كه در واقع ، در آن وقت اكراه ايشان چنين بوده كه كنيزان ارادهء تحصّن داشتهاند . و اين معنا ندارد كه اگر ارادهء عفت نداشته باشند ايشان را اكراه بر زنا بكنيد . و رهن در قرض مقرون به سفر و عدم كاتب ساخته ، چنانچه مىفرمايد : * ( « وَإِنْ كُنْتُمْ عَلى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُوا كاتِباً فَرِهانٌ مَقْبُوضَةٌ » ) * [1] و حال آنكه در غير سفر و وجود كاتب ، رهن مشروع است به اتّفاق ، و قيدش به سبب اين شده كه در آن زمان ، اكثر احتياج به رهن در صورت سفر و عدم كاتب مىشده ، چنان كه مفسرين گفتهاند . و همچنين قصر « صلاة » مقيّد به خوف ساخته ، كَما قال الله تَعالى : * ( « فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ » ) * [2] و حال آنكه قصر در سفر ، بدون خوف و در خوف بدون سفر ، جايز است به دليل ديگر . و همچنين حرمت دختران زنان را مقيّد به تربيت يافتن در كنار زوج آن ساخته . آنجا كه مىفرمايد * ( « وَرَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللَّاتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ » ) * [3] و حال آنكه دختر زن ، مطلقاً بر شوهر آن زن حرام است ، اگر چه در كنار شوهر پرورش نيافته باشد . همچنين در « ما نحن فيه » به دليل ديگر كه هرگاه مقارن معصيتى نباشد ، جواز تغنّى در بعض صُوَر مستفاد مىگردد . مثل صورتى كه بهشت يا مبدأ به ياد دهد و اين حديث اباحهء غنا در غير قرآن و دعا و ذكر و مرثيه و شعر حكمت آميز مىرساند ، مگر غنايى كه متضمّن معصيتى باشد . پس از اين حديث ظاهر مىشود كه صوت حَسَن هر قسم باشد از تحرير و ترجيع ، هرگاه