چنانچه * ( « وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ » ) * [1] مؤيد اين معناست كه غنا اگر كذب و فحش با آن باشد ، در اين صورت ، حرام است . اگر كسى گويد كه : دروغ و فحش ، مَنهيّ عنه است بى مصاحبت غنا و بى مقارنت صوت حسن ، پس در نهى از آن به مقارنت صوت حسن ، استدراكِ نهى لازم مىآيد . جواب آنكه : اكثرِ غنا در آن عصر چنين بود ، و منهىّ عنه به اعتبار مقارن شده ، نه به اعتبار اصل غنا به دليل حديث قرب الاسناد و غيره كه دلالت دارد بر آنكه غنا بدون مقارنت معصيت ، در بعضى صُور جايز است و از اين قبيل در كلام فصحا واقع است ، بلكه در افصح كلام كه كلام ملك علَّام است كه مىفرمايد : * ( « فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » ) * [2] كه نهى از موت ، مقارن كفر واقع شده و حال آنكه مراد ، نهى از كفر است ؛ چه بايد منهىّ و مأمور به ، مقدور منهى و مأمور باشد و موت ، به اختيار مكلَّف و مقدور او نيست و اينكه قيد به اعتبار « اغلب » در آن زمان واقع شده ، بسيار است . از آن جمله در كلام الله حميد مجيد واقع است كه : * ( « لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً » ) * [3] چه ، نهى از اضعاف مضاعفه به اعتبار اين است كه در آن زمان ، ربايى چنين ، متعارف و شايع بوده ؛ و الَّا اين معنا ندارد كه ربايى كه اضعاف مضاعفه نباشد ، بخوريد . و همچنين * ( « وَلا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً » ) * [4] كه عدم اكراه را مشروط به ارادهء عفت كنيزان ساخته و حال آنكه اكراه كه مشروط به اين