إسم الكتاب : غنا ، موسيقى ( عربي - فارسي ) ( عدد الصفحات : 884)
آنچه مقرّر شد كه حمل بر معناى متبادر مىبايد كرد و شما نيز به آن قايل شديد بر شما لازم مىآيد كه حمل بر معناى متبادر از او در عرف شود و آن تكلَّم است . پس گفتنِ آنكه غنا در قرآن حرام است در قوّهء آن است كه تكلَّم به قرآن حرام است نعوذ بالله منه . پس معلوم شد كه متبادر از « تغنّ » اصل « تكلَّم » نمىتواند بود ؛ بلكه تكلَّم به عنوان تغنّى و حسن صوت است در امثال اين مقام ، مگر در مقامى ديگر به قرينهء مقام كه آنجا به سبيل تجريد ، به جهت ضرورتى كه داعى باشد مجرد تكلَّم خواهند . اگر كسى گويد : هرگاه غنا را به معناى متعارف بگيرى لازم مىآيد كه هر كس غنا در قرآن نكند ، از ايشان نباشد . جواب آنكه : معنا اين است كه هر كس تحسين صوت به قرآن نكند از خُلَّص ما نيست . چنانچه واقع است كه « سلمان منّا أهل البيت » [1] يعنى از خاصّان ماست . پس در اينجا كه فرمودهاند از ما نيست ، يعنى از خاصان ما نيست . و الَّا اگر معنا اين نباشد ، لازم مىآيد كه ابو ذر و مقداد و عمّار از ايشان نباشند و هرگاه معصوم در كمال فصاحت و بلاغت ، حكمى از احكام شرعيه براى نادانى بيان كند و آن معانى كه بر آن تأويل مىكنند ، اراده كند نه متبادر از لفظ ، كه « لم يتغنّ » بگويد و « لم يستغن » بخواهد و « رجّع صوتك » بفرمايد و معنايى خواهد از قبيل لُغَز و معمّا ، نهايت بُعد دارد و باعث حيرت و ضلال مىشود عياذاً بالله و منصف مستقيم الطبع به چنين تأويلها كه نهايت تعصب از آن فهميده مىشود ، راضى نخواهد شد . اگر كسى گويد : پس هر كس كه حسن صوت نداشته باشد در قرآن خواندن لازم مىآيد كه از ايشان نباشد .