يعنى ظنّ در فروع دين به كار مىآيد و ثانى در اصول دين ، لأنّ الظنّ * ( لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً ) * [1] . و علما گفتهاند در اصول دين ، ظن كافى نيست پس معلوم شد كه بنا بر جواز تأويل ، بطلان تمام دلايل نقليه لازم مىآيد چه در هر دليل نقلى هر چند نص باشد تأويل مىتوان كرد . لا اقل به آنكه مجاز مراد است ، پس در اين مقام از ظاهر به در رفتن از راه به در رفتن است ، نعوذ بالله من عدم الإنصاف و من التعصّب و العناد و الاعتساف . اگر كسى گويد : كه در عرف عرب مىگويند « غَنَّ » يعنى « تَكَلَّمَ » ، پس مراد اين است كه هر كس قرآن نخواند از ما نيست . جواب آنكه اوّلًا : اين معنا با سياق و سباق كلام ، نهايت منافات دارد . و ثانياً آنكه : تكلَّم به قرآن ، اعم از آن است كه به صوت حسن باشد يا نباشد ، بلكه به صوت حسن ، احسن است . چنانچه امر به آن واقع شده كه « اقرؤوا القرآن بصوت حسن » . و ديگر : اگر مراد در اين مقام اين بود ، فصيح آن بود كه بفرمايد : « مَنْ لَمْ يَقْرَأ القرآن فليس مِنّا » پس معلوم شد كه مراد به صوت حسن خواندن است . چنانچه شيخ طَبْرِسى فهميده و در باب خواندن قرآن به صوت حسن شاهد آورده . [2] چه ، اين كار دلالت دارد بر آن كه قرآن خواندن به تحسين صوت نزد او مستحب است و خلاف اين از قدما متعارف نبوده . ديگر : اگر متبادر از غنا ، تكلم باشد ، خصم مىتواند گفت كه اگر غناى در قرآن حرام باشد ، لازم مىآيد كه تكلَّم به قرآن حرام باشد ، نعوذ بالله زيرا كه در اين صورت آن الفاظ غنا كه در احاديث حرمت غنا واقع است بنا بر
[1] اقتباس از سورهء نجم ( 53 ) : 28 . [2] مجمع البيان ج 1 ، ص 16 .