و جمعى كه غنا در قرآن جايز مىدانند مىگويند كه اين حديث دلالت دارد بر تحرير ، كه آواز در گلو گردانيدن باشد با صوت حسن ، و همچنين خواندنى بى غنا به تعريف فقها ممتنع عادى است . اگر كسى گويد : كه بعضى از ارباب لغت و بعضى از فقها ، غنا را به ترجيع صوت مطرب تفسير كردهاند . جواب آنكه : اعتبار به قول معصوم است نه لغت ، چنانچه اصحاب ما رضوان الله عليهم در چند موضع چنين كردهاند . از آن جمله مشهور است كه سيبويه در كتاب خود در سيزده موضع ، تصريح كرده كه « باء » براى تبعيض نيامده و معصوم ، در قول حق تعالى كه فرموده : * ( « وَامْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ » ) * [1] [ باء را ] باءِ تبعيضى فرموده است ، اين است كه اعتبار به تصريحات سيبويه كه امامِ نحو است نمىكنيم و به قول معصوم عمل مىكنيم . چه ، سائل سؤال كرد كه حق تعالى امر به شستن رو كرده و تمام روى خود مىشوييم و امر به مسح سر فرموده ؛ چرا بعض سر را مسح مىكنيم ؟ معصوم فرمودند : « لمكان الباء » يعنى به واسطهء وجود باء تبعيضى . با آنكه دانستى كه آن قدر اختلاف در تفسير لغت غنا هست كه معناى معيّنى كه باعث اطمينان قلب باشد ، به هم نمىرسد و هرگاه معصوم تصريح به غنا در قرآن كرده و جمع بدين وجه ممكن است كه چنانچه شيخ طَبْرِسى و جمعى ديگر فهميدهاند كه غنا در قرآن جايز است چه ضرورت است كه تابع لغويّين شويم كه هر كس چيزى مىگويد ؛ بلكه يك كس از ايشان در دو كتاب ، مختلف مىگويد . اگر كسى گويد : بر تقديرى كه اين حديث دلالت بر ترجيع در قرآن