قرآن به حديث « رجّع صوتك بالقرآن » [1] و « اقرؤوا القرآن بالحزن » [2] مستحب است ، چه در حديث ، امر به ترجيع و تحزين و لحن ، هر سه واقع شده و اينها بدون غنا ممكن نيست . چه دانستى كه لحن در لغت به معنى غناست و چنانچه صاحب صحاح و صاحب نهاية و غيرهما گفتهاند و صاحب نهاية نيز گفته كه : « لحن ، ترجيعِ صوتِ مطرب است » . [3] و بعضى ترجيع تنها [ را ] در غنا كافى دانستهاند . و بعضى غنا در مرثيهء معصومين عليهم السلام به تخصيص حضرت سيد الشهدا صلوات الله عليه و در اذكار و اشعار مقارن ذكر كه متضمّن ترك دنيا و زهد و تقوا و ورع و معرفت باشد تجويز كردهاند . و بعضى در هر چيزى كه به خدا نزديك كند و بهشت به ياد آورد ، به دليل حديث شريف « ما عليك لو اشتريتها فذكرتك الجنّة » . [4] لمؤلفه < شعر > بگويم كلامى كه با رونق است به حق هر چه خواند تو را آن حق است < / شعر > و حق اين است كه هر چه در عُرف آن را غنا گويند حرام است نه غنا به تعريفات مختلفهء ارباب لغت ، چه دانستى كه اضطراب بسيارى در تفسير غنا از كلام اهل لغت معلوم مىشود كه معناى معيّن و مفهوم محصّلى كه خاطر جمع شود ، به دست نمىآيد و بعضى از آنها معانى متباينه است كه قدر مشتركى ندارد . پس حق اين است كه رجوع به عرف كنند . چنانچه بعض علما گفتهاند يا آنچه لهو و زور و لغو يا مقارن معصيتى باشد چنانچه حديث بر اين معنا خواهد آمد كه غنايى كه مقارن معصيتى نباشد حرام نيست چنانچه جمعى