امّا فرقهء ثانيه در جواب مىگويند كه اجماع بر حرمت غنا فى الجمله واقع است نه بر حرمت جميع افراد غنا ، پس جواز غنا در قرآن يا در ذكر ، منافى اجماع نيست و چگونه دعواى اجماع بر جميع افراد غنا توان كرد و حال آنكه بعضى از فرقهء محقّه ، مثل شيخ ابو على طبرسى و غير او بر جواز غنا در قرآن و غير آن ، بلكه به استحباب آن رفتهاند . [1] اگر كسى گويد كه : حكايت عايشه كه حضرت او را بر دوش برداشته بود و نظارهء بازى و استماع ساز و غنا مىكرد ، چنانچه بعض عامّه مثل غزالى و غيره نقل كردهاند و ديگر اينكه عبد الله جعفر و ابن زبير و مغيرة بن شعبه و جمع كثيرى از اهل حجاز و اهل مدينه و سرّى سقطى و امثال اينها و همچنين قياسى كه غزالى كرده يا خوابها كه ديدهاند ، دلالت دارد بر اينكه غنا مطلقاً مباح باشد . [2] جواب آنكه : اينها هيچ كدام حجّت شرعى نمىتواند شد ؛ خصوصاً در برابر احاديث مستفيضهء متواترة المعنى مؤيّد به اجماع فرقهء محقّه بر حرمت غنا فى الجمله ، رزقنا الله العلم و العمل و عصمنا من الزلل و الخلل . فصل دوم در ذكر احاديثى كه دلالت دارد بر اينكه صوت حسن ممدوح است و بعض علما از بعض احاديث چنين فهميدهاند كه بعض افراد غنا مثل غناى در
[1] كفاية الأحكام ، ص 86 . سبزوارى چنين قولى را به طبرسى نسبت داده است . [2] احياء العلوم ، ج 2 ، ص 293 .