ظن من اين است ، يعنى ديگران چنين نمىدانند و من هم گمان دارم نه يقين ، كه * ( « إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً » ) * . [1] مخفى نماند كه اگر چه بعضى از اين تفاسير سابقاً مذكور شده بود ؛ امّا مقصود در اين مقام ، نقل بالمصدر بود . و ديگر معلوم شد كه لحن به معناى غناست پس حديث « اقرؤوا القرآن بألحان العرب » دليل كسى مىتواند باشد كه يك قسم غناى خاص كه غير غناى اهل فسق است در قرآن جايز است . چنانچه در فصل دلايل به تفصيل خواهد آمد ، إنْ شاء الله العزيز . اگر سائلى گويد كه : در تعاريف غنا اختلافات بسيار است ، و مشهور است كه شيء واحد را دو حقيقت نمىباشد ؛ پس اگر تعريف ، حدّى است بايد همهء تعريفها به يك معنى راجع شود ؛ چه شيء واحد را اگر حدود متعدّده باشد لازم مىآيد كه شيء واحد نباشد . آرى مىتواند كه يك شيء ، رسوم متعدّده داشته باشد ، مثل انسان كه حيوان ضاحك و حيوان كاتب و ماشى مستقيم القامة إلى غير ذلك رسم اوست . از اينجاست كه بعضى تطريب و ترجيع ، هر دو [ را ] در تعريف اخذ كردهاند چه متلازمان دانستهاند ؛ و بعضى اكتفا به اطراب كردهاند ، همچون ابن ادريس در سرائر . [2] چنانچه در تعريف صاحب قاموس گذشت و بعضى به جاى تطريب ، تغريد به غينِ معجمه اخذ كردهاند . چه تغريد به معناى تطريب است ، هم چنان كه خطيبى در شرح مصابيح گفته . و بعضى اطراب را اعتبار نكردهاند ، چنانچه در تعريف ابن اثير گذشت . و از موارد استعمال چنين مستفاد مىشود كه تغنّى و تطريب و ترجيع و لحن و تغريد و ترنّم ، لفظى چندند متقارب المعنى و از اين است كه بعضى از آنها را در تعريف بعضى مىآورند و بعضى عكس مىكنند و مفسِّر را مفسَّر