پيش نكته سنجان ، اصلى است اصيل . مطالعهء كلماتش مانندهء صحبت حكيم طرب انگيز ، و مباحثهء مقالاتش بِسانِ الفتِ اهل حال شوق آميز . هر سطرى از آن راستى سروى است از بوستان جنان ؛ نىنى الفى است مستقيم در ميان جان . در نزد اهل دل اوراق صحيفه اش فرح فزاتر از نامهء معشوقِ بى پروا به عاشقانِ شيدا . و هر صفحه‌اى از صفحاتش در نزد روشن دلان آيينه‌اى است گيتى نما . فوايدش مستغنى كننده از كتب متقدّمين ، و دريافت معانيش را چه حاجت به نسخ متأخرين . مرموزات عالم ملك از آن مبرهن ، و اسرار دقايق ملكوت از وى روشن . شاخ گلى است از لاله زار قدس دست به دست آمده ، و از خلوتخانهء انس چنين شاهد سرمست به دست نيامده . و چون از براى دل اهل سلوك از مقام بى مقامى آمده ؛ بنا بر اين به مقامات السالكين مسمّى شده .
لمؤلَّفه < شعر > ارمغانش شوق بخش و جانفزا راه آوردش متاع پر بها نغمه هايش ياد از عهد الست مىدهد خوش اى حريف مىپرست وه عباراتش چه عشق افزا بود معنيش معشوق مه سيما بود ذاكر عن وصف حالات الحبيب هست بيمار محبّت را طبيب كرد غوّاصى بسى استاد كار تا به دست آورد درّى شاهوار < / شعر > اميد از ترنّم سنجان زبور محبّت ، و نكته فهمان صحيفة الوداد الفت ، آنكه هرگاه ابواب فيوضات ربّانى از مطالعهء اين كتاب فيض اكتساب بر روى قلوب تنوير اسلوبشان گشوده گردد اين سرگشتهء وادى حيرانى را از همّت و الا ياد آورى نمايند .
بيت < شعر > الااى كه بر خاك ما بگذرى به جان عزيزان كه ياد آورى < / شعر >

310