حقيقت متشرعه نيز معلوم نمىشود زيرا كه فقها اختلاف بسيار در تعريف غنا كردهاند و از معنا ، قدر مشتركى ميانهء همه استنباط نمودن نيز نهايت اشكال دارد به سبب مباينت بعضى لغات و منافرت تفاسير فقها با يكديگر . و باز به حيثيتى نيست كه بهتر از معناى عرفى باشد در مقام جمعِ بين احاديث فريقين . مؤلف پس از طرح پرسش و پاسخى در اين زمينه در نهايت امر اظهار مىدارد : پس حق ، در باب غنا آن است كه : هر چه در عرف غنا گويند ، حكم به حرمت آن بايد كرد كه مناسب فهم مخاطب باشد . مؤلف پس از اين در باب شعر و عشق به تفصيل سخن گفته و فرق ميان شعر ممدوح و مذموم را بيان نموده و در خاتمهء رساله به صوت حسن ، نغمهء خوش و سماع پرداخته است و سپس در ضمن تكملهاى كه در پايان خاتمه آورده نظر بعضى از اهل عرفان را در باب آثار سماع بيان مىنمايد . مؤلف سماع را به سه قسم ممدوح ، مذموم و مختلف فيه تقسيم نموده و علل هر يك را بيان داشته و در پايان خاتمه ، خاتمهاى گشوده و اظهار داشته است : « نغمهء صوت حسن ، سبب ربط عارف به عالم روحانيات مىشود » . وى در پايان چنين نتيجه گيرى مىنمايد : پس نتيجهء اين دو فصل به مقتضاى احاديث اين شد كه فرقهء ثانيه مىگويند كه غنا فى الجمله حرام است به اتّفاق ، نه مطلقاً ؛ بلكه بعضى از اقسام كه صوت حسن با ساز و آلات لهو باشد ؛ يا آنكه خواننده زن باشد و آوازش مردِ نامحرم بشنود ؛ يا پسرى باشد كه از آن خواندن انبعاث شهوت شود ؛ يا مستمع چنان شخصى بُوَد كه از شنيدن آواز خوش ، قواى بهيمى او به حركت آيد ، نه آنكه