وى در نهايت مىگويد : القصّه ، حليت صوت حسن ، اشهر و اقوى از آن است كه محتاج به بيان باشد ، مثل حرمت غنا فى الجمله . مؤلف سپس بيست و هفت حديث در اين زمينه همراه با ترجمه و در مواردى با توضيح و بيان و طرح پرسش و پاسخ ذكر مىكند . بعضى از احاديث اين فصل مضموناً متحد ، لكن سندشان متفاوت است ، لذا دو روايت به حساب آمده است . آنگاه مبحثى با عنوان « تنبيه » گشوده شده است كه مناظرهاى است مفصّل به صورت پرسش و پاسخ ميان نظريات دو گروه اول و دوم و در اين ميان بررسيهاى روايى ، رجالى ، سندى همراه با استدلال به چشم مىخورد . وى در جايى اظهار مىدارد : ضعف سند برخى از احاديثِ كتب اربعه قدحى در استدلال نمىكند و با توجه به آنكه متأخرين ، با تمام دقّت و احتياطى كه در تصحيح رجال و تحقيق احوال روات نمودهاند در عين حال به علل مختلف از جمله به علت اختلافاتى كه اصحاب رجال كردهاند داراى اشتباهات بسيارى مىباشند . اين « تنبيه » ، « تكمله » اى در پى دارد كه در حقيقت تحليل بعضى از مسائل رجالى است و پس از اين تكمله در ضمن يك تنبيه چنين نتيجه گيرى مىنمايد : پوشيده نماند كه بعد از تتبّع معلوم مىشود كه معناى معيَّن و محصَّل براى غنا كه اطمينان حاصل شود از كتب لغت حاصل نمىشود ، و بر تقدير ثبوت حقيقت شرعى ، غنا حقيقت شرعى ندارد ؛ و حقيقت متشرعه يعنى متفقّهه بر وجهى كه در خصوص اين لفظ ثابت باشد حكم لغت دارد در اختلاف ، يعنى