نمىكند ) . و اين حرف حضرت رسالت صلى الله عليه و آله و سلم كنايه است از آنكه در دل ايشان از حكم قرآن و اطاعت صاحبِ آن ، خبرى و اثرى نيست كه اگر مىبود به آن عمل مىكردند و قرآن را به غنا نمىخواندند ، از براى آنكه حضرت الله تعالى مردم را از غنا در قرآن مجيد نهى فرموده . باز حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله و سلم در مذمّت آن جماعت فرموده كه : دلهاى ايشان برگشته است و همچنين دلهاى آن جماعتى كه شأن ايشان را بزرگ دانند . فايده محلّ تعجّب است كه بعضى اين حديث را در مباح بودن غنا در قرآن ، بلكه در استحباب آنْ سندِ خود پنداشتهاند ، از اين جهت كه در لغت « لحن » به معناى « آواز خوش » آمده و آواز خوش به معناى غناست و غافل شدهاند كه هرگاه آواز خوش به معناى غنا باشد و بس ، هرگاه در احاديث صحيحه حكم شده باشد كه غنا حرام است مطلقا و در بعضى ديگر از احاديث حكم شده باشد كه غنا در قرآن حرام است همچون حديثى كه بعد از اين مىآيد إن شاء الله تعالى ، و لحن به معناى لغت و به مغناى غنا هر دو باشد ، چرا حملِ لحن در اوّلِ حديث به معناى غنا بكنند كه مخالف احاديث صحيحه و اخبار صريحه شود و حال آنكه اين حمل مخالف آيات صريحهء قرآنى و اقوال علماى اماميه و اتّفاقِ طايفهء شيعه رضوان الله عليهم اجمعين نيز باشد . ديگر آنكه اگر حمل لحن در اوّلِ حديث به معناى غنا بشود ، اوّلِ حديث با آخرِ حديث مخالف مىشود و آخر معنى همچنين خواهد بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفته باشد كه : « غنا كنيد در قرآن و بر حذر باشيد از اينكه غنا كنيد در قرآن و زود باشد كه جماعتى بيايند كه ايشان غنا كنند در قرآن » و آن جماعت را