الأسامى ميدانى و كتاب مدخلِ ابن بردارى و كتاب مصادرِ شهرزورى و كتاب مصادرِ شهبانى و كتاب معالم اللغهء علَّامى و كتاب جَمهرهء ابن دُرَيْد و كتاب مجمل اللغهء ابن فارس و كتاب ياقوتهء ابن بدنام و كتاب اساس البلاغه زمخشرى و كتاب كنز اللغهء رانكوهى و كتاب كنز اللغهء ابن اسماعيل فارسى و كتاب كنز اللغهء اذرعى و كتاب تهذيب اللغهء ازهرى و كتاب نوادرِ انصارى و كتاب نوادرِ اعرابى و كتاب نوادرِ شيبانى و كتاب اراجيز الاعراب و كتاب تكملهء خارزنجى و كتاب استكشاف المبهمهء بيهقى و كتاب درّ النثير سيوطى و كتاب شرح قسطلانى و كتاب شرح مصابيح و غير آن از كتابها كه ذكر همه موجب طولِ اين مختصر است . و چون از عهد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تا قريب به عصر ما كه اوايل سال هزار و هشتاد و هفتم است از هجرت هيچ كس از طايفهء اماميه به اباحت غنا در قرآن و استحباب آن قايل نشده بود ، اين بود كه والدِ اين بى بضاعت در رساله ها و كتابهاى خود در باب حرمت غنا به دو سه كلمه اختصار مىنمود و در اكثر اوقات همين قدر مىفرمود كه : « در حرمت غنا خلافى نيست ، امّا اگر كسى گويد كه آنچه ما مىشنويم غنا نيست ، ما ماهيت غنا را بيان كنيم » ، و چند سطرى در باب ماهيت غنا تحرير مىنمود . اين است مجملِ آنچه از قول لغويين در معناى غنا مضبوط است . امّا قول فقهاى شيعه رحمهم الله در باب غنا بدانكه مشهور در ميان علماى اماميه آن است كه غنا مدّ صوتى است كه مشتمل باشد بر ترجيعِ مُطرِب ؛ يعنى كشيدنِ آوازى كه با گردانيدن آواز باشد و مستمع را به سرور يا به حزن آوَرَد ، همچنانكه ظاهر مىشود از كلام محقّق و علَّامه و غيرهما از علماى اعلام رحمهم الله و در فصل پنجم اين مختصر تصريح به