چهارم از عقود جايزه : جعاله ( 1 ) . به تثليث جيم است و لكن كسر وى [ آن ] اشهر است ( 2 ) و آن جعل به ضمّ جيم اسم است از براى چيزى كه قرار مىدهد آدمى او [ آن ] را بر كردن كارى . و لكن جعاله در شريعت : التزام عوض معلوم است بر عملى از براى عامل وى [ آن ] ، و چهار ركن دارد : صيغه و جاعل : مكلَّفى كه قابليّت استيجار داشته باشد و معيّن باشد . و عمل جايزى كه مقصود عقلاء باشد و تعيين وى [ آن ] به قسمى كه جهلى در وى [ آن ] نماند ، لازم نيست بلكه تعيين فى الجمله كفايت مىكند . مثل اين كه بگويد : هر شخصى كه غلام گريخته مرا برگرداند ، فلان مبلغ را به او مىدهم . و جعل يعنى عوضى كه از براى عمل مىدهد ، و بايد معيّن باشد به قسمى كه در هنگام قبض و اقباض نزاع