زنى دائمى دادن تو موكَّلهء خود زينب را ، از براى موكل خودم احمد . و اين معنى مشتمل است بر عطاى بىآخذ . يعنى دهنده مذكور است امّا گيرنده معلوم نيست . زيرا كه آخذ را در فارسى با لفظ « با » مىگويند نه با لفظ « از براى » . مثلا مىگويند : دادم درهم را به زيد . نمىگويند : از براى زيد . مگر ديگرى اخذ كند و به او برساند . مجملا لام از براى اختصاص است ، نه از براى اخذ . و لكن اين معنى لازم دارد كه نكاح به معنى اسم ( 1 ) حاصل مصدر باشد و او [ آن ] مجاز است . و اصل در عقود لازمه ، الفاظ حقيقيّه است ، نه مجازيّه . پس بهتر آن است كه بگويند : « قبلت النكاح عن موكَّلى أحمد على الصّداق المعلوم » . زيرا كه در اين صورت ، قصد معنى حقيقى ممكن است . يعنى : قبول كردم به زنى دائمى دادن تو موكَّله خود زينب را به موكَّل من احمد ( 2 ) ، به وكالت وى بر صداق معلوم .