نام کتاب : دوازده رسالهء فقهى دربارهء نماز جمعه از روزگار صفوى ( فارسي ) نویسنده : رسول جعفريان جلد : 1 صفحه : 48
دشوارىهاى دين داريت را بكن . اما من ! امامت جمعه اين شهر را به عهده نگرفتم مگر آن كه به اين كار مأمور شدم ، و المأمور معذور . اگر اختيارى در اين باره داشتم ، آن را ترك مىكردم و خود را در هلاكت نمىافكندم ، همچنان كه نخستين جمعهاى كه به اين شهر وارد شدم ، پيش از آن كه امر الزامى براى من صادر شود ، آن را ترك كردم . اكنون نمىتوانم رد كنم ؛ بارها پس از آن درخواست ترك آن را كردم ، اما به من اجازه داده نشد . دوست داشتم اجازه مىيافتم تا به يكى از كسانى كه براى اين كار سزا بود ، اقتدا مىكردم يا آن كه امامت جمعه را ترك كرده و خود را از پيامدهاى رياست كه غالبا به هلاكت منتهى مىشود ، نجات مىدادم . من بر اين باورم كه ترك نماز جمعه در شهرهايى كه اقامهء آن نماز در آنها به فساد و دشمنى و اختلاف مسلمانان و كينه ورزى مؤمنان نسبت به يكديگر مىانجامد ، جايز است ؛ چه تارك آن معذور است . به خاطر همين امور است كه امامان عليهم السلام نماز را در دوران خود ترك كردند ؛ زيرا هدف از آن ، پيوند دادن دلها ، از ميان بردن عيبها ، و سالم نگه داشتن باطنهاست ؛ اما در اين فضا ، اقامهء آن ، ضد اين اهداف است . چرا اگر شخص شايستهاى براى اقامه نماز در شهرى باشد كه در آنجا فرد رياست خواه و موذى و حسود نباشد ، براى او رواست تا آن را اقامت كند ، مشروط بر آن كه نيتش را براى خداى خالص گرداند و كسى جز خدا را منظور ندارد « و كم ذا و أين أولئك ؟ أولئك و الله الأقلَّون عددا الأعظمون قدرا . » [1] و توى اى بزرگوار ، براى تو و دوستت ، چارهاى جز اجتماع و اتحاد ، يا ترك و راحتى جان از آنچه كه به دشمنى و فساد مىانجامد ، نيست . اما اين كه تصور كردهايد كه با تشخيص افراد شايسته از ناشايسته ، اصلاح امكان پذير بوده و مىتوان فرد ناشايست را دور كرد ، بدان كه از محالات است ؛ چرا كسى كه ميان اينان ، اهل تمييز است ، يا اهل تقيه است ، يا غرض و مرض . آن كس نيز كه تشخيص نمىدهد ، كارى از او ساخته نيست ، آن كسى هم كه ادعاى شايستگى دارد و به واقع ندارد ، با سخن تشخيصگر نهى نمىشود ، مگر آن كه به اجبار شاه باشد و شاه چگونه اجبار مىكند در حالى كه از وضعيت آگاه نيست . به خدا سوگند كه نمىتواند جبر كند ؛ كسى هم نمىتواند از او چنين درخواستى را بكند ؛ مگر آن كه هر دو را بشناسند كه استفاده از زور ، شرعا جايز و هيچ گناهى و پيامدى ندارد . چنين معرفتى براى شاه ، جز به اتفاق با عالمان ممكن نيست و البته چنين اتفاقى هم ناممكن است ؛ و از زمانى كه خداوند مخلوقاتش را آفريده ، چنين اتحادى به دست نيامده است ؛ چه در