بر نظم و حفظ و اقامهء ساير وظائف راجعه به نگهبانى » خواهد بود ، نه از باب قاهريّت و مالكيّت و دل بخواهانه حكمرانى در بلاد و فيمابين عباد ؛ و فى الحقيقه از قبيل توليت بعض موقوف عليهم در نظم و حفظ موقوفهء مشتركه و تسويهء فيما بين ارباب حقوق و ايصال هر ذى حقّى به حقّ خود است ، نه از باب تملَّك دل بخواهانه و تصرّف شخص متصدّى ؛ و از اين جهت است كه در لسان ائمّه و علماى اسلام سلطان را به ولى و والى و راعى ، و ملَّت را به رعيّت تعبير فرمودهاند ؛ و هم از روى همين مبنا و اساس آنكه حقيقت سلطنت عبارت از « ولايت بر حفظ و نظم و به منزلهء شبانى گله است » لهذا به نصب الهى - عز اسمه - كه مالك حقيقى و ولىّ بالذات و معطى ولايات است موقوف ، و تفصيل مطلب به مباحث امامت موكول است . و چون كه دانستى قهر و تسخير رقاب ملت در تحت تحكَّمات خود سرانه ، علاوه بر آنكه از اشنع انحاء ظلم و طغيان و علوّ در ارض است ، اغتصاب رداء كبريائى و با اهمّ مقاصد انبيا عليهم السّلام هم منافى است ، پس اهمال و سكوت از قلع چنين شجرهء خبيثه در هيچيك از اديان سابقه هم اصلا محتمل نخواهد بود . و بلكه از آيهء مباركه * ( قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ ) * [1] كه از لسان ملكهء سبأ حكايت فرمودهاند ، ظاهر است كه با اينكه قومش آفتاب پرست بودهاند ، مع هذا ارادهء حكومتشان شورويّهء عموميّه بوده نه استبداديه .
[1] . نحل ، آيهء 32 ( ملكه سبا ) گفت : « اى اشراف ! نظر خود را در اين امر مهم براى من بازگو كنيد كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور ( و مشورت ) شما انجام ندادهام » .