گفتند : قرابت تو . گفت : رنج و كوشش و جهاد شما در راه اسلام بزرگتر و زيادتر است يا فداكارى و مجاهدهء من ؟ گفتند : جانبازى و مجاهدهء تو . پس على عليه السّلام با دست خود به مزدورى كه داشت و آنجا ايستاده بود اشاره كرد و گفت : « فو الله ما انا و أجيرى هذا إلَّا بمنزلة واحدة » به خدا سوگند من و اين مزدورم در اين موضوع فرقى نداريم و به يك منزلت مىباشيم . باز همو در همان كتاب نقل كرده كه على عليه السّلام عمر را گفته : سه چيز است كه اگر آنها را بخاطر بسپرى و به كار بندى ترا به غير آنها نيازى نمىباشد و اگر آنها را رعايت نكنى و به كار نبندى از ما سواى آنها سودى به تو عائد نمىگردد ، پرسيد : آن سه امر ، كدام است ؟ گفت : « اقامة الحدود على القريب و البعيد و الحكم بكتاب الله فى الرّضا و السّخط و القسم بالعدل بين الاحمر و الاسود » حدود الهى را نسبت به خويش و بيگانه و دور و نزديك به پا داشتن ، بكتاب خدا در همه حال : خرسندى و خشم ، حكم كردن ميان همهء افراد : سرخ و سياه به عدالت رفتار كردن . پس عمر گفت : « لعمري لقد أوجرت و ابلغت » مطلب را كوتاه و رسا ، رساندى . 6 - مسألهء اراضى مفتوح العنوة قدامة بن جعفر در كتاب « خراج » بنقل ابن ابى الحديد اين مضمون را آورده است : « فقيهان در بارهء زمينى كه به غلبه و زور گرفته شده باشد ( ارض مفتوح العنوة ) اختلاف كردهاند : برخى گفتهاند بايد بر پنج سهم تقسيم گردد و چهار سهم از آنها در ميان كسانى كه فتح بدست آنها شده تقسيم شود . برخى گفتهاند اختيار در اين كار با امام است اگر خواهد با آن معاملهء غنيمت مىكند پس خمس آن را مىگيرد و چهار خمس ديگر را تقسيم مىنمايد ، چنان كه پيغمبر ( ص ) در بارهء زمين خيبر چنان كرده : و اگر خواهد با آن معاملهء « فيء » مىكند پس خمس نمىگيرد و قسمت نمىكند بلكه بر همهء