و ازين فراموش دارند كه متعه در مدينه به آيهء * ( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِه مِنْهُنَّ . . ) * الآيه كه هم در سورهء « النّساء » مىباشد تشريع شده است ! ! » و در مبحث چهارم احاديثى را آورده كه بر حدوث تحريم از ناحيه خليفهء دوم دلالت مىكند . از آن جمله از صحيح مسلم به اسناد از ابو نضره آورده كه او گفته است : ابن عباس به متعه امر مىكرد و ابن زبير از آن نهى مىنمود من به جابر گفتم جابر در جمله چنين گفت : تمتعنا مع رسول الله ( ص ) فلمّا قام عمر قال : انّ الله كان يحلّ لرسوله ما شاء بما شاء فاتمّوا الحج و العمرة و ابنوا نكاح هذه النّساء فلن أوتي برجل نكح امرأة إلى اجل الَّا رجمته بالحجارة » و هم قول خليفهء دوم را بر منبر كه بطور مستفيض روايت شده « متعتان كانتا على عهد رسول الله ( ص ) و انا انهى عنهما و اعاقب عليهما : متعة الحج و متعة النّساء » نقل كرده است . و در همين مبحث آن چه را ملا على قوشچى در اواخر مبحث امامت از شرحش بر تجريد محقق طوسى بدين مضمون كه « عمر بر منبر چنين گفته است : « أيّها النّاس ثلث كنّ على عهد رسول الله ( ص ) و انا انهى عنهنّ و أحرمهنّ و أعاقب عليهنّ : متعة النّساء و متعة الحجّ و حىّ على خير العمل » و او در اين گفته معذور مىباشد چه اين كرده و گفته اش مبنى بر تاويل و اجتهاد بوده است » آورده و از آن پس از كتاب « الموطَّأ » امام مالك نقل كرده كه او در باب نكاح متعه از عروة بن زبير روايت نموده كه وى اين مضمون را گفته است : « همانا خويله بنت حكيم بر عمر در آمد و گفت : ربيعة بن اميّه ( برادر صفوان بن أمية بن خلف قرشى جمحى ) زنى را به متعه گرفته و اكنون آن زن آبستن شده است . عمر بيرون آمد در حالى كه از شدت عجله و خشم ردايش به زمين كشيده مىشد پس چنين گفت : « هذه المتعة و لو كنت تقدّمت فيها لرجمت » يعنى اگر از اين پيش آن را تحريم و قبل از اين به رجم آن ابلاغ و انذار كرده بودم هر آينه رجم مىكردم . زرقانى بر شرحش از اين حديث از « الموطَّأ » اين معنى را از ابن عبد البر نقل كرده است . . »