و طرح ساختمان او ، در آنجا گفته است : « و شاور عمر اصحاب رسول الله فى سواد الكوفة فقال له بعضهم : تقسّمها بيننا . فشاور عليا عليه السّلام فقال : ان قسّمتها اليوم لم يكن لمن يجيء بعدنا شيء و لكن تقرّ فى أيديهم يعملونها فتكون لنا و لمن بعدنا . فقال : وفّقك الله ! هذا ، الرأي » عمر به اصحاب پيغمبر ( ص ) در بارهء سواد كوفه مشاوره كرد برخى بوى گفتند : آن را ميان ما قسمت كن پس با على ( ع ) به شور پرداخت على ( ع ) بوى گفت اگر آنها را امروز تقسيم كنى چيزى براى آيندگان نخواهد ماند پس آنها را در دست مردم بگذار تا آباد كنند و براى ما و اعقاب ما بماند . عمر گفت : خدايت توفيق دهد . رأى همين است و بس 6 - احمد بن محمد حنبل حديث 82 كتاب « المسند » را به اين عبارت آورده است . « حدّثنا . . عن حارثة قال : جاء ناس من اهل الشّام إلى عمر فقالوا : انّا قد أصبنا أموالا و خيلا و رقيقا نحبّ ان يكون لنا فيها زكات و طهور قال : ما فعله صاحباي قبلى فافعله ؟ و استشار اصحاب محمّد ( ص ) و فيهم على . فقال على : هو حسن ان لم يكن جزية راتبة يؤخذون بها من بعدك » . 7 - جلال الدين سيوطى در كتاب « تاريخ الخلفاء » در ابتداء فصل خلافت عمر پس از اين كه نوشته است در سال 16 مدائن و اهواز فتح شد و سعد در مدائن در ايوان كسرى نماز جمعه گزارد و آن نخستين جمعهاى بود كه در عراق اقامه شد و آن در ماه صفر بود ، چنين نوشته است : « و فى ربيع الأوّل كتب التّاريخ من الهجرة بمشورة علىّ » و همو در فصل اخبار و قضاياى عمر چنين آورده است « و اخرج البخارى فى تاريخه عن ابن المسيّب قال : اوّل من كتب التّاريخ عمر بن خطاب لسنتين و نصف من خلافته فكتب « لستّ عشرة من الهجرة » بمشورة علىّ » 8 - صاحب جواهر در كتاب « جهاد » از كتاب « جواهر » خود از كتاب « قاطعة اللَّجاج » آورده است : « همانا شنيديم كه عمر با امير المؤمنين على در بارهء ارض سواد ( مراد ، عراق است ) مشاوره كرد » و همو از كتاب « كفايه » چنين افاده كرده « ظاهر اينست كه فتوح زمان عمر باذن على عليه السّلام بوده ، چه عمر با اصحاب و بخصوص با على ( ع ) مشاوره مىكرده و از رأى على ( ع ) نمىگذشته است .