رمضان عمر از خانه بيرون رفت ، مردم را در مسجد پراكنده ديد ، گفت : اگر همه را بر يك امام جمع كنيم بهتر است . پس ابىّ را به امامت وا داشت ديگر شب بيرون شد مردم را ديد كه با ابىّ به جماعت نماز مىگزارند گفت : اين كار بدعتى است نيك . با همهء اينها كسانى كه بخواب باشند از آنان كه به پا مىباشند و نماز مىگزارند بهترند ! . همين قضيه را يعقوبى در تاريخ خود بدين عبارت آورده است : « و فى هذه السّنة سنّ عمر قيام شهر رمضان و كتب بذلك إلى البلدان و أمر أبىّ بن كعب و تميم الدّارمى ان يصلَّيا بالنّاس فقيل له فى ذلك : انّ رسول الله لم يفعله و انّ أبا بكر لم يفعله . فقال : ان تكن بدعة فما احسنها من بدعة » ! در اين سال ( سال 14 هجرى ) عمر نماز جماعت را ( در نمازهاى مستحب - تراويح ) در ماه رمضان معمول داشت و به شهرستانها نوشت كه چنين كنند به ابىّ بن كعب و تميم دارمى دستور داد كه امامت جماعت را عهده دار شوند . بوى گفته شد : اين كار را پيغمبر ( ص ) نفرمود و ابو بكر نكرد . گفت : اگر اين كار ، بدعت است بدعتى است بسيار نيكو ! . از تاريخ ابن اثير نقل شده كه بنقل از واقدى گفته است : « انّه ( يعنى عمر ) اوّل من جمّع النّاس على امام يصلَّى بهم التّراويح فى شهر رمضان و كتب به إلى البلدان و أمرهم به » نخستين كسى كه نماز تراويح را در ماه رمضان به جماعت معمول داشته و به همهء بلاد اسلامى آن را نوشته و مردم را به اقامهء آن فرمان داده همانا عمر بوده است . در تاريخ الخلفاء سيوطى نيز اين مسأله از « اوّليات » عمر شمرده شده است [1] . از صحيح بخارى نيز اين حديث به عبارتى نظير آن چه از ابن قتيبه نقل شد نقل گرديده جز آن كه در اين منقول پس از ديدن عمر مردم را كه جدا جدا به نماز مشغولند اين عبارت آورده شده كه او گفته است : « انّي ارى لو جمعت هؤلاء على قارئ واحد لكان
[1] در پاورقى يكى از صفحات اين كتاب قسمتى از آنها نقل شده است . مراجعه شود